Take a fresh look at your lifestyle.

گرامیداشت روز جهانی گرافیک با یاد فوزى حسن تهرانى

0

01-nigd-s-rangmagazine

گرامیداشت روز جهانی گرافیک با یاد فوزى حسن تهرانى در موزه‌ی گرافیک ایران برگزار شد.
قباد شیوا: تهرانی برای من هنوز زنده است!
در دومین برنامه‌ به مناسبت روز جهانی گرافیک-دیزاین، مراسم یادبود فوزی حسن تهرانی روز گذشته جمعه یازده اردیبهشت‌ماه در موزه گرافیک ایران توسط انجمن صنفی طراحان گرافیک و با حضور تعداد زیادی از هم‌نسلان وی، طراحان گرافیک، اساتید و دانشجویان این رشته برگزار شد. همینطور در این مراسم  آثار جذاب و بیاد ماندنی فوزی تهرانی و تعدادی از آثار هم‌نسلان وی از گنجینه‌ی موزه‌ی گرافیک ایران بر روی دیوار قرار گرفت و افتتاح شد.

در ابتدای این برنامه بهرام کلهرنیا به نمایندگی از طرف هیئت مدیره‌ی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران ضمن خوش‌آمدگویی به حاضرین گفت:
امسال در محل موزه‌ی گرافیک ایران برای یادبود استاد و همکار ارجمندمان، فوزی حسن تهرانی و افتتاح نمایشگاهی از آثار ایشان و ثبت عکس دسته جمعی سالانه دور هم جمع شده‌ایم. ضمن اینکه سال گذشته دوستان بسیاز عزیز و بزرگواری را از دست داده‌ایم مانند کمال کاملیای بسیار نازنین، استاد هوشنگ کاظمی بزرگوار، مرحوم علی اصغر معصومی بزرگوار؛ من ابتدا خواهش می‌کنم دوستان یک دقیقه به احترام این عزیران بایستند و سکوت کنیم…
کلهرنیا پس از قدردانی از همکارانی که در برگزاری این برنامه با انجمن همکاری کرده‌اند ابتدا از سرکار خانم مهنوش مشیری هنرمند و طراح گرافیک دعوت کردند تا دقایقی در مورد آقای تهرانی صحبت کنند.

02-nigd-s-rangmagazine

مهنوش مشیری: تهرانی هنرمند بزرگی بود که در قالبی کوچک نمی‌گنجید
ایشان در ابتدای سخنان خود گفتند، من بیش از هر چیز امیدوارم این جمع سلامت باشد و می‌دانم درباره‌ی یک دوست صحبت کردن نیازی به مداد و قلم و کاغذ ندارد اما نمی‌خواستم چیزی را هم از قلم انداخته باشم پس صحبت‌هایم را اینگونه آغاز می‌کنم:
از آداب و رسوم متداول غرب وارهیده، اهل مماشات با چیزهای کم ارزش نیست. بلند پرواز است. عقاب تیز پَری که همه چیز را در این خاکدان رها کرده، از سر عالم بی هیچ دغدغه گریخته، از محاسبه‌ی سود و زیان بی‌حوصله، آزاده و هم‌زمان محصور در هندسه کلاسیک فیثاغورتی که از قوائد منظم خط و سطح و نقطه پیروی می‌کند و همچون میثاقی به آن وفادار است. شباهت آشکاری با ترجیع بند آثارش دارد. اهمیت و ارزش کارهایش وقتی بارزتر می‌شود که می‌بینیم در روند کهنه شدن شیوه‌های ناتورالیستی تصویرگری، گرافیک و نقاشی خود را نمی‌بازد و به بهانه‌ی نوجویی و نوگرایی فریفته ی شعبده بازی‌های هنری امروز نمی‌شود. مصلحت‌اندیشی را نمی‌پسندد و به فکر مقبولیت در نزد مردم نیست و از زیرکی‌های متداول دوری می‌کند. این مختصر، گوشه‌ای از شخصیت قلندر مآب و صوفی‌منش اوست.
باری، دوست عزیز، تهرانیِ بیاد ماندنی، از اینجا به بعد تو دیگر بخشی از پیشینه‌ی هنر این مرز و بومی و آثارت می‌ماند تا سرمشق و الگوئی برای آیندگان باشد برای آنان که بعد از تو به این عرصه می‌آیند، برای آنان که چون به تاریخ بعد از عصر کامپیوتر و دیجیتال رجوع کنند، به یاد آورند هنرمندان بزرگی زندگی می‌کردند که در قالب‌های کوچک نمی‌گنجیدند.

در ادامه قباد شیوا سخنان خود را با سلام به جمعیت اینگونه شروع کرد:

03-nigd-s-rangmagazineتهرانی برای من هنوز زنده است !
هر آنچه در دل و روح قلب من به عنوان کسی که از دوران دبیرستان با تهرانی بودم خانم مشیری عزیز گفتند و چقدر هم شیوا گفتند که من قادر نیستم. واقعا مرسی. من از سابقه دوستی‌ام با او می‌گویم. ما به او می‌گفتیم پاشا. از سال ۱۳۳۲ من که اطراف همدان نقاشی می‌کردم، نقاش و پدیده‌ای آنجا بود به نام مرحوم سیف‌الله گلپریان که در نقاشی و موسیقی و تئاتر تبحر داشتند و پدر آقای شهرام گلپریان هستند. ایشان یک آتلیه آموزش نقاشی داشتند. من یکی از آرزوهایم این بود که پیش ایشان بروم و تلمذ کنم. پدرم مرحوم گلپریان را دیده و گفته بود و ایشان هم قبول کرده بودند که من را بپذیرند و روزی که آنجا رفتم پسر دیگری بود که خیلی باهم دوست شدیم. خانواده‌اش پاشا صدایش می‌کردند و نه تهرانی. هنوز در دبیرستان بودیم و رفاقت‌مان از آن آتلیه شروع شد و چقدر خوب کار می‌کرد و حس بسیار قوی‌ای داشت.
با هم کار می‌کردیم تا دوران دبیرستان تمام شد و من آمدم تهران دانشکده هنرهای زیبا و ایشان و خانواده‌شان هم یک سال زودتر آمده بودند به تهران. خصوصیاتی که خانم مشیری بسیار خوب گفتند از همان زمان در این شخص بود. دفتر گرافیکی بود در کوچه برلن به نام «دفتر سوم» که چون مادرش از من خواسته بود به زور او را فرستادم تا آنجا کار کند. یک روز عصری دیدم پاشا با کاغذ و گونیا آمد و می‌خواست ببییند آیا کارش گونیاست یا نه! که بود. از همان زمان وسواس و دقت داشت و عالی بود کارش. سال‌ها باهم بودیم و به دانشکده هنرهای زیبا هم رفت. نقاش بسیار عالی‌ای هم بود.
تا اینکه وقتی من در تلویزیون بودم، انتشارات سروش در تلویزیون راه افتاد و به من گفتند که کارگاه گرافیکی در آن راه‌اندازی شود و طبیعتا من هم به سراغ بهترین‌ها رفتم و اول از همه به پاشا زنگ زدم که باید بیائی اینجا کار کنی. بحث و جدلی داشتیم. می‌گفت که من اصلا بلد نیستم در حالی که بهترین بود و بعد از او آقای محتاج و خیلی‌های دیگر به ما اضافه شدند و آتلیه گرافیک سروش راه‌اندازی شد و نتیجه عالی‌ای داد به خاطر همین افراد. تا وقتی که قرار شد من بروم به آمریکا و قرار شد آقای تهرانی به جای من باشد و مدیریت فرهنگی و هنری آنجا با او باشد ولی او دوست نداشت و با روحیه‌ی او جور در نمی‌آمد و راضی نبود. ولی نهایتا گفت قبول و بعد از سه سال که برگشتم بالاخره راحت شد و کار را ادامه دادیم تا روزی که مدیریت آن موقع آقای فیروزان که اینجا هم هستند روزی صبح اول وقت آمدند دم خانه و در راه به من گفتند که چرا مثل قدیم مدیریت هنری نمی‌کنی؟ من گفتم در این آتلیه همه کار خود را به خوبی می‌کنند ولی باز معلوم شد آقای تهرانی کار خود را کرده بودند و به آقای فیروزان گفته بودند که شیوا را بگذارید مثل قبل مدیریت کند…
این بخشی از سابقه‌ای بود که من با این دوست عزیزم داشتم که هنوز هم برای من زنده است.
آن چیزهایی که مربوط به روحیات او می‌شود خانم مشیری به دقت و درستی گفتند و من دیگر آنها را تکرار نمی‌کنم ولی آثاری که از ایشان مانده چه کسی پاشا را بشناسد و چه نه این آثار معرف روحیه‌ی ایشان است و همه آثارشان از سلامت خوب و هنری برخوردارند از آرم‌هایی که طراحی کردند و پوسترهایشان.  یک پوسترشان اصلا یادم نمی‌رود برای جشنواره طوس. به گمان در دنیا به لحاظ اندیشه‌ای که پشت آن است و طراحی آن درجه یک است. و باید از انجمن و موزه تشکر کنم و حالا نسل‌های بعدی می‌آیند و می‌بینند تا چه کسانی میلیمتر و میلیمتر آمدند و این هنر را رشد دادند و ما باید قدر او را بدانیم و گرچه خانم مشیری درست گفتند برای او خود او مهم نبود که کسی او را بشناسد و در هیچ نمایشگاهی شرکت نمی‌کرد و حتی وقتی انجمن به راه افتاد و گفتم بیا عضو شو نیامد و هرگز هم از من چیزی نخواست ولی این ما هستیم که باید قدر او را بدانیم. خدا رحمشتان کند.

04-nigd-s-rangmagazine

در ادامه و بعد از سخنان قباد شیوا بهرام کلهرنیا از مهدی فیروزان مدیر نشر سروش دعوت کرد تا پشت تریبون بیایند:
مهدی فیروزان مدیر انتشارات سروش: بزرگترین اثر هنری تهرانی نوع زندگی و منش اوست!
مهدی فیروزان سخنانش را اینطور آغاز کرد که از برکات آقای تهرانی دیدن این همه استاد و علاقمند و کسانی‌ست که تاریخ گرافیک و نقاشی معاصر ایران را ساخته‌اند و من کمتر یادم هست که این‌چنین دوستان قدیم کنار نسل جدید باشند و این مجلس به گمانم یک تفاوت آشکار با مجالس تکریم یا بزرگداشتی که برای سایر هنرمندان برگزار می‌شود دارد. این مجلس بسار دقیق شکل گرفته. اخلاقیات آقای تهرانی و شخصیت ایشان به دقت و درستی بیان شد. آقای شیوا به اصطلاح امروزی‌ها به دقت تاریخ شفاهی بخشی از گرافیک ایران را نقل کردند و من با خودم  فکر کردم که در ادامه‌ی این گفتگو حاصل این نشست و گفتگوهای امروز چه می‌تواند باشد؟
طبیعتا بخشی از آن معرفت است، تاریخ و پیشینه‌ی ماست. اما آیا آقای تهرانی مایل به برگزاری همچین جلسه‌ای می‌بود؟ جواب منفی‌ست. آیا به او چیزی می‌افزاید؟ جواب بازهم منفی‌ست. او بزرگ‌تر از این گفتگوها و حتی بزرگتر از آثارشان است. به گمان من بزرگترین اثر هنری او نوع زندگی و منش اوست!
ما بسیار هنرمندانی داریم که آثاری بزرگتر از خودشان خلق کرده‌اند اما آقای تهرانی خودشان و زندگی‌شان به گمانم بزرگ‌ترین اثر هنری‌شان در طول حیات‌شان بوده‌اند.
خیلی‌ها می‌توانند هنرمندان خوبی باشند اما من این جلسه را از این جهت ارزشمند می‌دانم که فکر کنیم ببینیم چه چیزی در تهرانی وجود داشته که او را نه به خاطر کارهایش بلکه به خاطر خود و منش‌اش از دیگران متفاوت می‌کند. چه چیزی در او هست که سخنان خانم مشیری درباره‌ی او را به تبدیل می‌کند به یک دغدغه برای فکر کردن و گفتگوهای آقای شیوا را تبدیل می‌کند به یک وسوسه برای زیستن!
من در تهرانی یک مفهوم  وجودی را می‌بینم. کامپیوتر دارد جای همه چیز را می‌گیرد. اما من آن جانِ هنری را می‌گویم، آن مفهومِ بی‌نیازی را می‌گویم که اگر یک هنرمند با همه پاکی، صافی و توانائی‌هایی‌های که دارد به آن بی‌نیازی برسد؛ آنگاه تهرانی در آن دیده می‌شود.

05-nigd-s-rangmagazineپس از صحبت‌های مهدی فیروزان از جمعیت حاضر در موزه گرافیک توسط کاوه سید احمدیان عکسی به یادگار ثبت شد و بعد از آن فیلمی به مدت بیست دقیقه در مورد زنده یاد حسن فوزی تهرانی که به همت نشریه تندیس ساخته شده بود به نمایش درآمد و پس از آن نمایشگاه آثار وی افتتاح گردید و از حاضرین در نمایشگاه پذیرایی شد.

06-nigd-s-rangmagazine07-nigd-s-rangmagazine08-nigd-s-rangmagazineاین نمایشگاه در ساعات اداری به آدرس بزرگراه شهید بابایی، خیابان استخر، خیابان استقلال، خیابان توحید شمالی، پارک پلیس، عمارت ارباب هرمز پذیرای علاقمندان و بازدیدکنندگان محترم است.

 

منبع

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ