Take a fresh look at your lifestyle.

آموزه های تبلیغاتی سریال MAD MEN / تجارت بی رحم

0

در این شماره از ستون تبلیغاتچی های دیوانه به نقد و بررسی قسمت نهم از فصل سوم سریال مدمن با نام Wee Small Hours می پردازم که برای نخستین بار در تاریخ یازدهم اکتبر سال ۲۰۰۹ میلادی و با کارگردانی اسکات هرنباخر(Scott Hornbacher)  از کانال AMC پخش شد.

در نوشته قبل اشاره کردم که پس از تنش های زیاد و پس از آنکه آقای دان دریپر پذیرفت با شرکت متبوعش قرارداد امضا کند، سفارش های تبلیغاتی مجموعه هتل های هیلتون که متعلق به آقای کنرادهیلتون(Conrad Hilton)  است به آژانس استرلینگ-کوپر محول شد.

در همین رابطه آقای هیلتون برای آشنایی بیشتر دان دریپر با مجموعه هتل هایش، او و همسرش بتی را به شعبه رم هتل هیلتون فرستاد و آنها چند روزی را در این هتل گذراندند. کنراد هیلتون با آنکه مردی سالخورده است اما بیشتر وقت خود را به فعالیت های کاری می گذراند و به همین دلیل از کسانی که با او کار می کنند هم همین انتظار را دارد.

به همین دلیل او که هنوز در نیمه های شب در دفتر کارش حضور دارد، به دان دریپر زنگ می زند و او را از بستر خواب به محل کارش دعوت می کند. او از رویاهایش و اهداف بلندپروازانه اش با دان دریپر سخن می گوید و به او می گوید که پیش بینی می کند هتلش در کره ماه شعبه ای خواهد داشت. دان دریپر سخت کوشی کانی را ستایش می کند و به او قول می دهد یک کمپین تبلیغاتی تاثیرگذار برای هتل هیلتون آماده کند.

اما در شرکت استرلینگ-کوپر اوضاع بر وفق مراد نیست. لی گارنر جونیور، فرزند مدیرکارخانه شرکت لاکی استرایک که قرارداد قابل توجهی با شرکت استرلینگ-کوپر دارد، به خاطر یک مسئله شخصی، از سالواتور رومانو، مدیر هنری شرکت رنجیده خاطر شده است و به همین خاطر از یکی از پرسنل شرکت می خواهد همکاری او را در پروژه سیگار لاکی استرایک به حالت تعلیق درآورد و زمانی که این اتفاق نمی افتد او به حالت قهر جلسه را ترک می کند.

آقای راجر استرلینگ که تجارت ۲۵ میلیون دلاری را در معرض خطر می بیند، سالواتور رومانو را کلا از شرکت اخراج می کند و از دان دریپر می خواهد با مذاکره با لی گارنر جونیور، آب رفته را به جوی بازگرداند. از سوی دیگر طرح هایی که خانم پگی اولسون و سایر همکاران خلاقش برای هتل هیلتون ساخته اند، مورد قبول دان دریپر نیست و او تمام آنها را رد می کند و به همکارانش می گوید که خودش محوریت اصلی ساخت تبلیغات شرکت هیلتون را به عهده می گیرد.در نهایت جلسه ارائه طرح های شرکت هیلتون فرا  می رسد و کنراد هیلتون و همکارانش آمده اند که طرح های تبلیغاتی شرکت را از نزدیک ببینند.

دان دریپر طرح های جالب توجهی را که شامل یک مجموعه سه گانه است ارائه می کند و این طرح ها مورد توجه مشتری قرار می گیرد، اما کنراد هیلتون از دان دریپر سوال می کند که درباره ماه در طرح های تبلیغاتی اش اثری نمی بیند و زمانی که متوجه می شود که دان دریپر این مسئله را خیال پردازی صرف در نظر گرفته است از همه می خواهد اتاق جلسه را ترک کنند و در خلوت دان دریپر را مواخذه می کند و می گوید: «زمانی که گفتم ماه را می خواهم انتظار دارم که ماه در طرح ها وجود داشته باشد» و با ناراحتی استرلینگ-کوپر را ترک می کند.

ما تبلیغاتچی ها چقدر آمال، پیش بینی ها و رویاهای مشتریان مان را – هر چقدر دور از دسترس-ارج می نهیم؟ و چقدر از آنها در خمیرمایه طرح های کمپین های تبلیغاتی از آنها استفاده می کنیم؟

ارتباط با نویسنده: alijah.ir

مشاور تبلیغات و برندسازی

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ