Take a fresh look at your lifestyle.

آموزه های تبلیغاتی سریال MAD MEN / خون انگلیسی در رگ های کابوی

0

در ادامه نقد و بررسی آموزه های تبلیغاتی سریال مد من به بررسی وقایع این سریال در فصل سوم می پردازم. این فصل در تاریخ شانزدهم آگوست سال ۲۰۰۹ تا تاریخ هشتم نوامبر ۲۰۰۹ برای نخستین بار در ۱۳ قسمت حدود ۴۷ دقیقه ای به نمایش درآمد.

فصل سوم از دیدگاه منتقدان تلویزیونی بسیار عالی قلمداد شد و جوایز مهمی را دریافت کرد. جایزه امی به خاطر درام برجسته سریال، جایزه گلدن گلوب برای بهترین درام سریالی و قدردانی از سوی انستیتو فیلم آمریکا، تنها بخشی از توجهات ویژه به این فصل از سریال بود.

همان طور که در نوشته های پیشین اشاره کردیم شرکت استرلینگ-کوپر که به یک شرکت تبلیغاتی انگلیسی فروخته شده است، با حضور نمایندگان خریدار، آهسته آهسته به سوی تغییرات آن هم به سبک انگلیسی، پیش می رود.

آقای لین پرایس (Lane Pryce) که اصالتا یک انگلیسی است و از سوی شرکت مادر به عنوان معاون مالی استرلینگ-کوپر انتخاب شده، تقریبا کنترل شرکت را به عهده دارد و در تمامی تصمیم های مهم شرکت مستقیما نقش ایفا می کند. او در نخستین اقدام جدی، آقای برت پیترسون (Burt Peterson) مدیر بخش مشتریان شرکت را در حضور مدیران اصلی شرکت فورا اخراج می کند.

هرچند هم قطاران آمریکایی تبارش مانند راجر استرلینگ و دان دریپر سعی می کنند او را دلداری داده و آرام کنند، اما با حالتی نامتعادل و خشمگین شرکت را ترک می کند چرا که فکر می کرد او موقعیتش را در تندباد حوادث مربوط به این ادغام حفظ کرده است. ولی تنها دلیل اخراج دیرهنگامش از شرکت، ملاحظه شرایط همسر اوست که در زمان ادغام شرکت، به دلیل بیماری سرطان درحال پرتودرمانی بوده است.

اما این تنها تصمیم لین پرایس نیست، او به صورت همزمان آقای پیتر کمپل و کن کاسگرو را به عنوان مدیر بخش مشتریان به جای آقای برت پیترسون برمی گزیند. عجیب اینکه کاسگرو مانند کمپل در زمینه ارتباط با مشتریان خیلی سررشته ای ندارد و از بخش دیگری از شرکت به این سمت ارتقا یافته است.

شراکت مدیریت بخش مشتریان برای پیتر کمپل جاه طلب بسیار ناخوشایند است و او پس از شنیدن خبر تقسیم این پست با کاسگرو به شدت مغموم می شود، اما چاره ای نیست و او باید به ساختار جدید شرکت عادت کند.

اما به موازات این حاشیه ها، آقای دان دریپر از سوی لین پرایس ماموریت می یابد تا یک مشتری قدیمی اما در حال افول را نجات دهد. برای همین دان دریپر به همراه سالوادور رومانو به بالتیمور می روند تا با مدیر شرکت London Fog ملاقات کنند.

در جلسه ای که به همین منظور در شرکت London Fog تشکیل می شود، دان دریپر مراتب تعهد شرکت استرلینگ-کوپر را به مدیر شرکت و پسرش می رساند و به آنها قوت قلب می دهد که آنها با تمام توان روی پروژه های تبلیغاتی آنها تمرکز دارند.

مدیران شرکتLondon Fog به خاطر کاهش فروش شرکت دغدغه زیادی دارند. آنها عمدتا به تولید کت و لباس بارانی مشغولند، اما کاهش سود شرکت آنها را بسیار بیمناک کرده است و به همین خاطر اصرار دارند آقای دان دریپر و تیمش برای ایجاد شوک در بازار و جهش آمار فروش طرح جالبی ارائه کنند.

دان دریپر که به واقع با ذهنی باز و خلاق بارها و بارها مشتریان را با طرح های جالبش از پیچ های تند بحران به سلامت عبور داده، این بار هم در راه بازگشت از بالتیمور طرحی جالب به ذهنش می رسد و این بار نیز نشان می دهد که ارائه طرح های خلاقانه و ساخت تبلیغات مؤثر حتی نیاز به زمان طولانی و دفتر کارش ندارد. او طرحی خلق می کند که تحسین همگان را برمی انگیزد.

Limit your exposure

ارتباط با نویسنده: alijah. ir

مشاور تبلیغات و برندسازی

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ