Take a fresh look at your lifestyle.

جویس هال مدیر کارت‌ های پستال

0

جویس هال (Joyce Hall) تاجر و کارآفرین آمریکایی، موسس شرکت کارت هال‌مارک (Hallmark Cards) بود. وقتی هال هفت ساله بود، پدرش خانواده را ترک کرد، در نتیجه او از هشت سالگی مجبور شد کارهای متفاوتی انجام دهد که بیشتر به فروش مربوط می‌شد. در سال ۱۹۰۵، هال و برادرانش ۵۴۰دلار برای خرید کارت‌پستال‌های مصور سرمایه‌گذاری کردند تا آنها را به صاحبان مغازه‌ها در منطقه خودشان بفروشند.

آنها همچنین فروشندگانی را که به عنوان مسافر به مغازه کتاب‌فروشی هال می‌آمدند متقاعد می‌کردند که کارت‌پستال را به اجناس فروشگاه‌شان اضافه کنند. مغازه کتاب‌فروشی هال را برادر بزرگ‌تر جویس هال با شریکش در سال ۱۹۰۲ خریده بود. در سال ۱۹۱۰، هال با دو جعبه کفش که آنها را از کارت‌های پستال پر کرده بود، به کانزاس‌سیتی نقل‌مکان کرد.

در سال ۱۹۱۳، او با برادرانش فروشگاهی را اداره می‌کردند که نه فقط کارت‌پستال که کارت‌های تبریک هم می‌فروخت. این فروشگاه در سال ۱۹۱۵ آتش گرفت و یک سال بعد جویس هال شروع به چاپ کارت‌های پستال خودش کرد و توانست کسب‌وکار بزرگ‌تری نسبت به قبل راه بیندازد. جویس هال در سال ۱۹۲۸، بازاریابی کارت‌هایش را تحت نام هال‌مارک آغاز کرد.

خلاقیت دعوت به موفقیت است

جویس هال به موفقیت دست یافت نه فقط به این دلیل که دست به کار شد زمانی که دیگران کار نمی‌کردند، بلکه به روشی کارش را آغاز کرد که هیچ‌کس تصورش را نمی‌کرد. راه رسیدن او به موفقیت در دستیابی به رویایش و شجاعت خلاصه می‌شد. یکی از خلاقیت‌هایی که هال در راه رسیدن به موفقیت به کار بست این بود که گستره وسیع‌تری از محصولاتش را ارائه داد.

در ابتدا، او هم مانند سایر هم‌صنفی‌هایش فقط کارت‌های تبریک برای کریسمس، تولد و… در اختیار مردم قرار می‌داد، اما هال در وجود این گزینه‌ها محدودیت‌هایی را می‌دید و با خودش فکر می‌کرد شاید کسی بخواهد سالگرد ازدواج را تبریک بگوید یا حتی برای بهبود کسی که بیمار شده آرزوی سلامتی کند یا حتی به دوستی سلام کند. از همین‌رو او تصمیم گرفت کسب‌وکاری از کارت‌ها را راه‌اندازی کند که هر رویدادی را بتوان در آن گنجاند.

او می‌خواست به مشتری‌هایش آنقدر حق انتخاب بدهد که حتی تصورش را نمی‌کردند. یکی دیگر از خلاقیت‌های جویس هال این بود که او متوجه شده بود مشتریان از جست‌وجو بین کارت‌ها برای انتخاب کارت موردنظرشان بیشتر لذت می‌برند تا اینکه توسط فروشنده یکسری کارت محدود برای یک رویداد خاص در اختیارشان قرار بگیرد.

بنابراین هال یک طراح استخدام کرد تا قفسه‌های گردی را در سرتاسر فروشگاه برای چیدن این کارت‌ها بسازد تا مشتریان بتوانند بین صدها کارت جست‌وجو کنند و کارت موردعلاقه‌شان را پیدا کنند.

هال سخت تلاش کرد تا محل کاری لذت‌بخش برای کارمندانش  فراهم کند، این یکی دیگر از خلاقیت‌های او در زمان خودش بود. او هرگز نگران بحران اقتصادی نبود زیرا در مواقعی هم که اوضاع مالی مردم خوب نبود، به جای هدیه، کارت‌پستال به یکدیگر می‌دادند.

منتظر ننشینید تا اتفاق خودش بیفتد

زمانی که هال به کانزاس نقل‌مکان کرد، هیچ تصوری از میلیونر شدن نداشت یا حتی راه‌اندازی شرکتی که به موفقیتی چشمگیر دست پیدا کند. تمام کاری که می‌خواست انجام دهد این بود که مخارجش را تامین کند و با خودش فکر می‌کرد که کانزاس شهر فوق‌العاده‌ای است برای مرد جوانی مثل او که قصد داشت سخت کار کند.

از همان روز هال سخت کار کرد، حتی آنجا که درآمد چندانی برایش به دنبال نداشت، او کار را به بیکاری و درآمد کم را به درآمد نداشتن ترجیح می‌داد و موفقیت نتیجه کار سختی بود که انجام داد: «من متوجه شده بودم که به اندازه سایر همکارانم باهوش نیستم، بنابراین باید دو برابر آنها کار می‌کردم.»

او حتی زمانی که دید در جامعه چیزهایی هست که باید موردتوجه قرار بگیرد نیز دست به کار شد و زمانی هم که به عنوان رئیس هیات‌مدیره شرکتش مشغول کار بود به جای اینکه روی صندلی‌اش بنشیند و کاری انجام دهد، در کارها مشارکت کرد: «من دوست ندارم که یک گوشه بنشینم و منتظر بمانم تا اتفاقات روی دهند.

سرگرم‌کننده‌تر این است که باعث شوی آن اتفاقات بیفتند.» آنچه در شخصیت جویس هال به عنوان یک کارآفرین اهمیت دارد این است زمانی که دیگران از قدم گذاشتن در راهی اجتناب می‌کردند، او این کار را انجام داد و زمانی که دیگران اجازه می‌دادند تا سرنوشت برای‌شان تصمیم بگیرد، هال کنترل زندگی‌اش را در دست گرفت.

ارتباط با نویسنده: mona.ashrafzade@gmail.com

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ