راه و رسم تبلیغ برای مخاطبان بیزار از تبلیغ/چرا مردم گاهی از تبلیغات متنفر میشوند؟
براساس آخرین نظرسنجیها در موسسه «گالوپ» در آمریکا، تبلیغات در کنار دیگر صنایعی همچون نفت و گاز و حتی سیاست و قانون از منفورترینها به شمار میرود. حتی افرادی که در این حرفه مشغول به فعالیت هستند هم به نوعی از آن بیزارند. برخی از مردم به تبلیغات میگویند: «شیطانی که برای زندگی لازم است»
کاوشگران روابط عمومی– جوامعی که هنر و صنعت تبلیغات در آنها اجرا میشود به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ جوامعی که نسبت به تبلیغات بیتفاوت و تا حد زیادی بیاعتماد هستند و نسبت به آن ابراز تنفر میکنند و جوامعی که مبنای انتخابهایشان براساس چگونگی تبلیغات آن محصول یا خدمات خاص است. البته در این بین هم میتوان جوامع اندکی را دید که در بین این دو و روی خط حرکت میکنند .
براساس آخرین نظرسنجیها در موسسه «گالوپ» در آمریکا، تبلیغات در کنار دیگر صنایعی همچون نفت و گاز و حتی سیاست و قانون از منفورترینها بهشمار میرود. حتی افرادی که در این حرفه مشغول به فعالیت هستند هم به نوعی از آن بیزارند. برخی از مردم به تبلیغات میگویند: «شیطانی که برای زندگی لازم است» و عدهای هم میگویند: «فقط نوعی وسیله برای کسب و کار است.» تبلیغات در بهترین شکل خود مردم را از محصولات و خدمات مختلف و ویژگیهای آن آگاه میکند و علاوه بر اینها به مردم کمک میکند تا بتوانند نیازمندیهای خود را از بین خیل عظیم محصولات و خدمات پیدا کنند .
گسترش تبلیغ در فضای مجازی
با پیشرفت تکنولوژی سرعت تحولات در زمینههای مختلف تغییر کرده است و این تغییرات را میتوان به راحتی در زمینه بازاریابی و تبلیغات به خوبی مشاهده کرد. از جمله این تغییرات، تبلیغات در فضاهای مجازی است. اما آمارها نشان میدهد که تنها ۳/. درصد از کسانی که در سایت مورد نظر خود تبلیغات شما را میبینند، روی آن کلیک میکنند. به عبارت دیگر ۷/۹۹ درصد از کسانی که با تبلیغات شما برخورد داشتند، با بیتفاوتی از کنار آن گذشتهاند. آیا این اعداد و ارقام به این معناست که مردم از تبلیغات اینترنتی متنفر هستند؟ این سوال جواب سادهای دارد: اگر مردم از تبلیغات اینترنتی متنفر بودند، آن وقت با کارها و وظایف خود روبهرو نمیشدند و دست از کار میکشیدند. سپس به سادگی هیچ کسی از آن تبلیغات استفاده نمیکرد. اگر کسانی هستند که هزینههای قابل ملاحظهای را در زمینه تبلیغات اینترنتی انجام میدهند، همین میتواند نشانگر این نکته باشد که این قبیل تبلیغات هنوز جوابگو است و میتواند پاسخگوی خواستههای کارفرما باشد و مردم آن طور هم که به نظر میرسد به لحاظ درونی از تبلیغات متنفر نیستند. البته این سخن کلی است و آنچه واضح است اینکه بالاخره گونههایی از تبلیغات وجود دارد که مردم و اجتماع واقعا از آنها بیزار هستند. برای رسیدن به پاسخ این سوال بهتر است نگاهی به آمار تبلیغاتی بیندازیم که مردم از آنها بیزارند :
همانطور که پیش از این گفته شد تعداد کسانی که نسبت به تبلیغات بیتفاوت هستند به ۷/۹۹ درصد میرسد که به نظر آماری غمانگیز میآید. این طور نیست؟ اما باید ببینیم این عدد آیا واقعا خیلی زیاد است و آیا این عدد شامل کسانی که به تلویزیون و رادیو گوش میکنند یا روزنامه میخوانند و بیلبوردها را میبینند هم میشود؟ درواقع وقتی کار به این رسانهها میرسد، آمارگیری میزان کسانی که از تبلیغات بیزار هستند واقعا مشکل میشود چراکه دقیقا نمیتوان مشخص کرد چه تعدادی از مردم مخاطب این رسانهها هستند و به تبلیغات آنها نگاه میکنند. راحتترین آمارگیری مربوط به اینترنت است، چراکه تمام کاری که باید انجام دهید به اینجا خلاصه میشود که میزان کلیکهایی را که روی تبلیغات شما شده است محاسبه کنید. اما چنین امکانی برای رسانههای تبلیغاتی قدیمی همچون تلویزیون و رادیو وجود ندارد و آماری که از آنان گرفته میشود هم با دقت نیست. پس سوال ما بیپاسخ باقی مانده است چراکه نمیدانیم عدد ۷/۹۹ درصد آیا برای مخاطبانی که از تبلیغات اینترنتی متنفر هستند زیاد است یا خیر چراکه قادر به آمارگیری درست در جهان واقعی و در بین همه رسانههایی که به کار تبلیغات میپردازند نیستیم و این حقیقتا جای افسوس دارد .
چرا مردم گاهی از تبلیغات متنفر میشوند؟
بیایید از طریق مثالی در زندگی عادی به این سوال پاسخ دهیم. فکر کنید که بعد از یک روز خستهکننده کاری از مترو بیرون میآیید. ناگهان مردی در مقابل شما میپرد و شروع میکند به توضیح دادن درباره محصول بیاستفادهای که میخواهد به شما بفروشد. شما به او میگویید علاقهای به آن محصول ندارید و او را کنار میزنید و رد میشوید. کمی بعد در آستانه پلههای مترو دوباره آن مرد مقابل شما میآید و شروع میکند درباره آن محصول بیاستفادهاش توضیح دادن اما شما بیتوجه به او رد میشوید. از خیابان که گذر میکنید همه بیلبوردهای خیابان درباره آن محصول نوشتهاند و شما که دیگر کلافه شدهاید، تلاش میکنید نگاهتان به آنها نیفتد .
خسته و ناراحت به خانه میرسید و تلاش میکنید روی مبل دراز بکشید، اما ناگهان زنگ در به صدا درمیآید. در را باز میکنید و میبینید همان مرد آمده و میخواهد آن محصول بیاستفاده را به نصف قیمت به شما بفروشد اما شما که علاقهای به آن محصول ندارید سعی میکنید در را ببندید اما او پایش را لای در میگذارد و در آخرین لحظه پیش از آنکه در را ببندید به شما قیمت پایینتری پیشنهاد میدهد (این همان لحظهای است که سعی میکنید از یک سایت اینترنتی خارج شوید اما ناگهان تبلیغی دیگر ظاهر میشود ).
تجربه یک زندگی واقعی میتواند به ما کمک کند تا بهتر بفهمیم که چرا برخی از شیوههای تبلیغاتی ما برای مردم آزاردهنده میشود و آنها را کلافه میکند. شاید این شیوههای تبلیغاتی برای درصد بسیار کمی از مردم تحریککننده باشد و باعث شود آنها توجیه شوند که آن محصول را تهیه کنند اما حقیقت این است که به اندازه هزینهای که برای تبلیغات این محصولات میشود نمیتوان توقع بازگشت سرمایه داشت. نکته مهم این است که هر کاری که برای تبلیغات میخواهید انجام دهید، باید به این مسئله مهم توجه داشته باشید که از خود یک موجود احمق در مقابل مخاطب نسازید. گاهی پیش میآید که مخاطب برای خارج شدن از یک صفحه اینترنتی مجبور میشود سه صفحه تبلیغاتی را ببندد تا از شر آن صفحه اصلی خلاص شود. بهتر است فضایی برای تنفس هم به مخاطب خود بدهید .
نسخه جادویی
پیش از هر چیز باید به این سوال پاسخ دهید که آیا به دست آوردن سود در هر شرایطی برای شما مهم است و آیا برایتان اهمیتی ندارد که عدهای از تبلیغات شما کلافه میشوند و بیآنکه آن را ببینند از کنار آن میگذرند؟ اگر پاسخ شما مثبت است، پس بهتر است روی تمامی راههای ممکن در تبلیغات متمرکز شوید و در نهایت هم همان راهی را انتخاب کنید که گمان میکنید برای شما مفید و پرسودتر است. البته برای پیمودن این مسیر هم باید پوست خود را حسابی کلفت کنید .
اما اگر پاسخ شما منفی است و احساستان این است که فقط سودآوری برایتان مهم نیست، دلتان نمیخواهد شکایت از تبلیغاتتان داشته باشید و دلتان میخواهد ارزش برند خود را حفظ کرده و زندگی آرامی را تجربه کنید، پیش از شروع هر کاری اول تصور کنید که این شیوه تبلیغاتی که میخواهید انتخاب کنید، اگر برای دیگران بود و شما با آن مواجه میشدید آیا برایتان آزاردهنده بود یا خیر. اگر هم که از شیوهای تازه و نوآورانه استفاده میکنید آن را با زندگی واقعی مقایسه کنید و باز هم ببینید که تا چه حد ممکن است برای مخاطبتان ایجاد مزاحمت کند. نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که مردم دوست ندارند چیزی به زور به آنها فروخته شود، بلکه دوست دارند شما برای خرید به آنها کمک کنید .
مردم از تبلیغات متنفر نیستند، آنها از چیزی بهعنوان تبلیغات تنفر دارند که به شکلی بد و آزاردهنده و بیاجازه وارد زندگی و فضای شخصی آنان میشود. ما در دورانی زندگی میکنیم که میتوانیم نامش را دوره محصولات بیشمار با ادعاهای خندهدار بگذاریم. در حالی که وظیفه صنعت تبلیغات همچون یک سیاستمدار این است که آینده را پیشبینی کند و بعد به جذب مخالفانش بپردازد. اگر یک سیاستمدار بزرگ و مهم شروع به تعریف کردن جوکها و ادعاهای خندهدار کند در واقع خود را در مقابل همگان خلع سلاح کرده است و این دقیقا همان اتفاقی است که برای یک محصول پرادعا در تبلیغاتش میافتد .
منبع فرصت امروز –
نظرات بسته شده است.