Take a fresh look at your lifestyle.

مفهوم حاکمیت شرکتی

0

بیان چند تعریف از حاکمیت شرکتی از میان انبوه تعاریف مطرح شده، خالی از فایده نیست و می تواند برای ارائه تعریفی جامع و کامل از حاکمیت شرکتی به کار آید. این تعریف ها از نگاهی محدود و در عین حال توصیف کننده نقش اساسی حاکمیت شرکتی آغاز می شود.

از یک دیدگاه، حاکمیت شرکتی به رابطه بین شرکت و سهامداران محدود می شود و الگوی قدیمی است که در قالب تئوری نمایندگی بیان می شود. این دیدگاه، متمرکز بر قابلیت های سیستم قانونی یک کشور برای حفظ حقوق سهامداران اقلیت است.

 از طرف دیگر، حاکمیت شرکتی را می توان به صورت شبکه ای از روابط در نظر گرفت که نه تنها بین شرکت و مالکان آنها (سهامداران) بلکه بین شرکت و عده زیادی از ذی نفعان از جمله کارکنان، مشتریان، فروشندگان، دارندگان اوراق قرضه و… وجود دارد.

چنین دیدگاهی در قالب تئوری ذی نفعان دیده می شود. بررسی کلی تعاریف حاکمیت شرکتی در متون علمی نشان می دهد که تمام آنها دارای ویژگی های مشترک و معینی هستند که یکی از مهم ترین آنها پاسخگویی است، این دیدگاه بر سطح پاسخگویی وسیع تری نسبت به سهامداران و دیگر ذی نفعان تاکید دارد.

نظام حاکمیت شرکتی، به عنوان یک نظام مرتبط کننده چند شاخه علمی از قبیل حسابداری، اقتصادی، مالی و حقوق و با حفظ تعادل میان اهداف اجتماعی و اقتصادی و اهداف فردی و جمعی موجب ترغیب و تقویت استفاده کارآمد از منابع و الزام پاسخگویی شرکت ها در قبال سایر ذی نفعان خود می شود. اجرای نظام حاکمیت شرکتی می تواند باعث تخصیص بهینه منابع و ارتقای شفافیت اطلاعات و در نهایت رشد و توسعه اقتصادی شود.

هدف نهایی نظام راهبری شرکت ها نه تنها کاهش مشکل نمایندگی و همسو کردن منافع کارگمار با منافع کارگزار است، بلکه تامین منافع تمام گروه های ذی نفع در شرکت ها و واحدهای تجاری را در بر می گیرد.

بنابراین، به لحاظ نظری، انتظار می رود ویژگی های یک نظام راهبری بر عملکرد مالی شرکت ها تاثیرگذار باشد، زیرا راهبری اثربخش موجب می شود پیامدهای نامناسب ناشی از تضاد منافع بین مدیران و مالکان، نظیر سوءاستفاده از قدرت، کاهش یابد.

برای دستیابی به تعریفی جامع و کامل از نظام حاکمیت شرکتی لازم است به فرآیند طرح و تکوین این مفهوم بپردازیم. بررسی ها نشانگر آن است که نخستین و قدیمی ترین مفهوم عبارت حاکمیت شرکتی، از واژه لاتین Gubenare به معنای هدایت کردن گرفته شده است که معمولا در مورد هدایت کشتی به کار می رود و دلالت بر این دارد که نخستین تعریف حاکمیت شرکتی بیشتر بر راهبری تمرکز دارد تا کنترل. تعریف های مختلفی از حاکمیت شرکتی وجود دارد، از تعریف های محدود و متمرکز بر شرکت ها و سهامداران آنها گرفته تا تعریف های جامع و در برگیرنده پاسخگویی شرکت ها در قبال گروه کثیری از سهامداران، افراد یا ذی نفعان.

بررسی ادبیات موجود نشان می دهد هیچ تعریف مورد توافقی در مورد حاکمیت شرکتی وجود ندارد. تفاوت های چشمگیری در تعریف، براساس کشور مورد نظر وجود دارد، حتی در آمریکا یا انگلستان نیز رسیدن به تعریف واحد، کار چندان آسانی نیست. تعریف های موجود از حاکمیت شرکتی در یک طیف وسیعی قرار می گیرند. دیدگاه های محدود در یک سو و دیدگاه های گسترده در سوی دیگر طیف قرار دارند. در دیدگاه های محدود، حاکمیت شرکتی به رابطه شرکت و سهامداران محدود می شود.

این الگویی قدیمی است که در قالب نظریه نمایندگی بیان می شود. در آن سوی طیف، حاکمیت شرکتی را می توان به صورت شبکه ای از روابط در نظر گرفت که نه تنها میان شرکت و مالکان آنها (سهامداران)، بلکه میان شرکت و تعداد زیادی از ذی نفعان از جمله کارکنان، مشتریان، فروشندگان، دارندگان اوراق قرضه و… وجود دارد. چنین دیدگاهی در قالب نظریه ذی نفعان دیده می شود.

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ