Take a fresh look at your lifestyle.

برخی از ویژگی های مدیران که منجر به سقوط سازمان می شود (بخش دوم)

در قسمت قبل به دو مورد از ویژگی های مدیران که می تواند باعث سقوط سازمان شود اشاره کردیم. در این قسمت به بخش دیگری از این ویژگی ها می پردازیم.

۳- انتقاد پذیر نبودن:

برخی مدیران در برابر انتقاداتی که از کار آنها می شود مقاومت می کنند که این مقاومت ها ریشه در ترس های درونی مدیران دارد. اگر از اتفاقات، انتقادات و هر آنچه در اطراف تان وجود دارد چیزی در راستای موفقیت تان یاد نگرفتید علت آن ترس هایی است که در درون تان پنهان است. یک مدیر انتقاد ناپذیر باعث می شود کارمندان از ارائه ایده ها و نظرهای شان منصرف شوند. 

در هر سازمان یکی از مهم ترین چیزهایی که باعث رشد و جریان شرکت می شود، ایده ها هستند. شاید ایده هایی که کارمندان در حیطه تخصصی خود ارائه می دهند کوچک باشد یا معمولی به نظر برسند ولی تأثیر فوق العاده ای دارند. سازمانی که خالی از ایده باشد و با نیاز روز هماهنگ نشود طولی نمی کشد که سقوط می کند. علاوه بر این اگر مشکل یا ضعفی در سازمان باشد کارمندان به شما چیزی نمی گویند و این منجر به فاجعه ای در سازمان خواهد شد.

۴- تایید طلبی: 

یکی از زیان بار ترین عواملی که باعث سقوط یک سازمان می شود تأیید طلبی مدیر است. وقتی فردی در جایگاه یک مدیر قرار می گیرد نباید انتظار داشته باشد از او تعریف یا کارمندان و مشتریان از این موضوع برای پیشبرد اهداف شان استفاده کنند. مدیری که تأیید طلب باشد مدیر نیست بلکه توسط افراد دیگری مدیریت می شود زیرا به ازای به دست آوردن تأیید دیگران ممکن است کاری را انجام دهد که متناسب با اهداف سازمان نباشد و منجر به سقوط سازمان شود.

۵- عجول بودن:

بعضی مدیران به این علت که برنامه های خود را دائم در ذهن شان مرور می کنند، صبر کمتری در انجام آنها دارند و احساس می کنند که هدف شان به تعویق می افتد و چون خودشان به تمام امور مسلط هستند و ذهن شان آماده است، انتظار دارند کارمندان هم به همان اندازه سریع باشند. برخی مدیران به علت استرس و نگرانی برای انجام کارها، بالای سر کارمندان خود می ایستند و بارها کارها را به آنها یادآوری می کنند که این کار موجب استرس و آشفتگی کارمند می شود.

۶- صمیمیت با کارمندان:

اگر جزو مدیرانی هستید که بسیار با کارمندان خود صمیمی می شوید و درخواست کار یا رسیدگی به عدم مسئولیت پذیری کارمندان تان برای تان سخت است و نمی توانید خواسته های تان را بگویید، پس شما جایگاه خود را فراموش کرده اید و با مشکلات دیگری قبیل حاشیه در کار یا عدم پرستیژ و عدم احترام مواجه هستید.

کارمندان دوست دارند در جایی کار کنند که در آنجا احساس بزرگی و قدرت کنند. وقتی بین جایگاه ها مرزی رعایت نشود حتی اگر به کارمندان تان پست بالاتری هم بدهید، آنها به اندازه سمت شان احساس مسئولیت نمی کنند. افراد وقتی در پست های پایین تری قرار دارند تصوری از قدرت در ذهن شان وجود دارد و با صمیمیت این تصور و در واقع انگیزه کار در کارمندان تان از بین می رود.

۷- بی نظمی:

یک مدیر بی نظم، فرهنگ بی نظمی را به کل سیستم منتقل می کند. همچنین بی نظمی باعث از دست رفتن مشتریان خواهد شد. وقتی نظم نباشد کارها به موقع انجام نمی شود. بی نظمی باعث آشفتگی ذهن، فراموشی، ناپایداری و تغییر نظرات و شاکی شدن کارمندان و مشتریان می شود.

اگر شما در کارها نظم نداشته باشید، در صورتی که دستورالعملی را از پیش به کارمندان تان داده باشید و از آنها بخواهید کار را به شما نشان دهند، می گویند آنچه شما گفته اید فرق می کند یا اصلاً آن را نگفته اید اما وقتی برای ارجاع کار و دستورالعمل جدید طبق نظم و اصول عمل کنید، هرگز با این مسئله روبه رو نخواهید شد و در ارتباط با عملکرد کارمندان دچار دوگانگی نمی شوید. بی نظمی دلیل فراموشی، سرعت عمل پایین و بازدهی بسیار پایین است. در سیستمی که نظم نباشد رشد و موفقیتی نخواهد بود.

۸-کمال گرایی: 

افرادی که کمال گرا هستند همه چیز را به طور کامل می خواهند و قوانین سختی برای انجام کارها دارند. معمولاً از زبان چنین افرادی این جملات را می شنوید: اگر این اتفاق بیفتد یا اگر کار به این صورت انجام شود خوب است، در غیر این صورت اشتباه است. کمال گرایی نه تنها موجب قوت افراد نمی شود بلکه موجب ضعف آنها نیز می شود.

وقتی از کمال گرایان انتقاد می شود آنها ناراحت می شوند در تصمیم گیری ها دچار وسواس هستند بنابراین انتخاب برای آنها سخت است. این گونه افراد اگر بفهمند کاری را اشتباه انجام داده اند یا اشتباه انجام شده آشفته می شوند. کمال گرایان ذهن بسیار شلوغی دارند و فکر می کنند همیشه باید کاری انجام دهند که بهتر شود.

یک فرد کمال گرا انتظارات و توقعات زیادی از خود و دیگران دارد که این کمال گرایی باعث می شود زود عصبانی شود.

یک مدیر یا فرد کمال گرا هیچ وقت احساس رضایت نخواهد داشت و کارمندان را بابت فعالیت و نقاط قوت شان تشویق نخواهد کرد و توجهش متمرکز بر نقاط ضعف و نواقص است.

 این عامل باعث فشار ذهنی بر کارمندان می شود که موجب سلب آرامش، عدم خلاقیت، ناتوانی در سنجش امور و پایین آمدن سرعت عمل آنها می شود.

پژوهشگر حوزه کسب‌ و‌ کار، بازاریابی و تبلیغات

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.