Take a fresh look at your lifestyle.

آیا استارت آپ ها می توانند با شرکت هایی نظیر گوگل رقابت کنند؟

یک استارت آپ چگونه می تواند آمار و احتمالات را کنار بزند و با تولید و عرضه یک محصول خاص، به رقابت با مشهورترین شرکت های تکنولوژی بپردازد؟ 

به گزارش زومیت، بالاجی ویسواناتان، مدیرعامل روباتیک اینونتو، در مقاله ای که در وب سایت Quora منتشرشد، برای مؤسسان جوان استارت آپ ها توضیح داد که چگونه می توانند با شرکت های بزرگی نظیر گوگل، وارد رقابت شوند. بخش هایی از این مقاله را با هم مرور می کنیم:

در سال ۲۰۰۴، گوگل به یکی از برترین بازیگران دنیای کسب وکار تبدیل شده بود. این برند همه امکانات مورد نیاز برای رشد و توسعه را در اختیار داشت: پول، سرور، زیرساخت های شبکه، رهبری و قدرت برند. بااین حال در طول یک دهه بعد، آنها شاهد بودند که چگونه فیس بوک، توییتر و یوتیوب با رضایت تمام با یکدیگر رقابت می کنند و حتی حضور گوگل را متوجه نمی شوند.

گوگل ابتدا سعی کرد بخش ویدئوهای خودش را راه اندازی کند، اما سرانجام این نبرد را واگذار کرد و شرکت یوتیوب را خرید. پیرو این رویداد، پروژه های اورکات، باز (Buzz) و گوگل پلاس هم شکست خوردند. سپس دانشنامه نول را راه اندازی کردند که اصلا قابل مقایسه با ویکی پدیا نبود، همانطور که قرار بود ویو، عملکردی شبیه به اسلک داشته باشد. گوگل انسرز هم در مقایسه با Quora، پیکاسا در برابر اینستاگرام و مسنجر گوگل در برابر مسنجر مایکروسافت، یاهو و فیس بوک، راه به جایی نبردند. هرچند واتس اپ با چنان استقبالی در سطح جهان مواجه شد که تمام پلتفرم های پیام رسان را به حاشیه راند.
این مثال ها نشان می دهند که شرکت های متعددی در رقابت با گوگل به موفقیت رسیده اند، ضمن اینکه گوگل در برخی حوزه ها نظیر روباتیک، پوشیدنی ها، واقعیت مجازی و واقعیت افزوده و حتی فیدخوان، عملکرد قدرتمندی نداشته است.

من سال ها در شرکت مایکروسافت، در تیم هایی که باید با استارت آپ ها رقابت می کردند، کار کردم. باید بگویم با همه پولی که در اختیارمان بود، در خیلی عرصه ها رقابت را واگذار می کردیم. واقعیت این است که شرکت های بزرگ، به دلایلی که ذکر می کنم در برابر استارت آپ های مصمم شکست می خورند:

۱- سرعت پایین انتقال اطلاعات: در یک استارت آپ، بخش اعظم اطلاعات مهم و کلیدی تنها در چند ثانیه خبررسانی می شود، ولی در شرکت های بزرگ اطلاعات باید از سلسله مراتب زیادی عبور کند و معمولا زمانی به تیم اعلام می شود که دیگر برای اقدام عملی دیر شده است. حتی اگر مشکلات بحرانی رخ بدهد، بازهم باید مثل سایر اولویت های رهبران، روی میز بماند تا در فرصت مناسب به آن رسیدگی شود. در آن زمان هم تصمیم گیری ها به یک گروه فکری واگذار می شوند.

۲- شرکت های بزرگ مثل کشتی های بزرگ، سنگین تر از آنند که بتوانند به سرعت حرکت کنند. در شرکت مایکروسافت ما می توانستیم یک سیستم عامل بسیار قوی تر و بهتر تولید کنیم، اما این کار را نمی کردیم، چراکه باید دستاوردهای مان را با سایر محصولات سازگار نگه می داشتیم یا منتظر هماهنگی و توافق شریکان مان می ماندیم. گاهی هم نقاط ضعف برخی از رهبران، سرعت و کارایی همه گروه ها را پایین می آورد.

۳- محدودیت های بودجه مانع از تصمیم گیری بهینه می شوند. شرکت های بزرگ بودجه بندی و اهداف سالانه مشخصی دارند و امکان پذیر نیست که هرروز این برنامه ها را تغییر دهند. به همین علت گاهی در برخی حوزه هایی که شاهد تغییرات سریع هستند، با مشکلات بودجه مواجه می شوند و مجبورند حرکت شان را متوقف کنند. البته وال استریت هم به عنوان یک عامل انحرافی باعث می شود شرکت ها برای حفظ نرخ سهام شان، روی اهداف خاصی تمرکز کنند.

۴- عدم تقارن اطلاعات: شرکت های بزرگ کاملا عمومی هستند و به راحتی می توان اطلاعات زیادی از آنها به دست آورد. برای مثال ما از جزییات یک شرکت بزرگ روباتیک رقیب مان باخبریم، ولی شرکت های بزرگ زمانی متوجه حضور رقبای کوچک خود می شوند که دیگر دیر شده است. به همین علت دو مهندس بنیان گذار جوان، می توانند بزرگ ترین موتور جست وجوی جهان را راه اندازی کنند.

۵- تأثیر رسانه های عمومی: اغلب اوقات اقدامات مثبت و تأثیرگذار استارت آپ ها، نقش بهترین تبلیغات را برای آنها بازی می کند، ولی شرکت های بزرگ باید هزینه زیادی بپردازند تا تبلیغات خوبی داشته باشند. به علاوه اگر این بازیگران قدرتمند شکست بخورند، همه رسانه های عمومی آماده و حاضرند تا این اخبار را پوشش دهند. این موضوع در مورد استارت آپ های کوچک صادق نیست، چراکه کسی از سقوط بازیگران بی نام خوشحال نمی شود.

۶- موانع قانونی، اجتماعی و نظارتی: رسانه های اجتماعی و رگولاتورها، همه حرکات شرکت های بزرگ را زیر نظر دارند. زمانی که در مایکروسافت کار می کردم، مدیرم به من گفت که هرگز به هیچ پتنت و کد منبع باز، نگاه نکنم. در این سازمان ها حتی یک اشتباه ممکن است میلیون ها دلار خسارت به بار آورد. این امر مانع از بهره وری می شود. همه اعمال و حرکات گوگل توسط بسیاری از دولت ها رصد می شود. در بازارهای نوظهور که قوانین مبهمی دارند، فعالیت استارت آپ ها بسیار راحت تر امکان پذیر است تا شرکت های مشهوری که وکلای آنها تمام مدت باید مراقب خطوط قرمز و مناطق ممنوعه باشند. تا زمانی که تیم مهندسی گوگل بتواند رضایت وکلا را اخذ کند، استارت آپ ها سه گام جلوتر رفته اند.

۷- انگیزه: در یک استارت آپ، زندگی همه افراد به عقد یک قرارداد بستگی دارد. به همین علت تیم با انرژی و انگیزه بیشتری کار می کند. در قیاس با استارت آپ ها، کارکنان شرکت های بزرگ انگیزه کمتری دارند، زیرا می دانند اگر قراردادی هم امضا نشود، حقوق آنها تضمین شده است. از طرف دیگر، اگر موفقیتی حاصل شود، ترفیع می گیرند و مزایای بیشتری نصیب شان می شود.

۸- گم کردن مسیر: غالبا شرکت های بزرگ می توانند هدف و چشم انداز خود را فراموش کنند. حتی کارکنان باانگیزه نیز پیدا کردن مسیر حرکت شان را دشوار می دانند. به جای اینکه همه تیم ها هم جهت حرکت کنند، هرکدام به سویی می روند. در یک بازه زمانی در مایکروسافت ما سه رقیب برای دراپ باکس داشتیم و هیچ کس از همه پروژه های مختلف RD شرکت خبر نداشت!

۹- اولویت ها: وجود تنوع محصولات در شرکت های بزرگ باعث می شود بخش های مختلف در اولویت بندی پروسه ها با مشکل مواجه شوند و این اختلال، فرصت خوبی را برای استارت آپ ها فراهم می کند. مگر اینکه یک استارت آپ بخواهد با یکی از اولویت های اصلی این بازیگران بزرگ رقابت کند، مثل موتور جست وجوی گوگل یا سیستم عامل مایکروسافت.

نکاتی برای رقابت با شرکت های بزرگ

سریع حرکت کنید

ازآنجاکه شرکت های بزرگ در بسیاری از حوزه ها با مشکل زمان مواجه هستند، بازارهایی پیدا کنید که سرعت حرکت و واکنش بخشی از ذات آنها است. در این صورت شما به یک جت اسکی در برابر یک کشتی باری در اقیانوس تبدیل می شوید. شما نمی توانید وزنی معادل یک کشتی را حمل کنید، ولی به لحاظ سرعت همیشه می توانید با آن رقابت کنید. 

روی مناطق خطر تمرکز کنید

در تکنولوژی های جدید، حوزه های خاکستری زیادی وجود دارد که قانونی بودن یا نبودن آنها مشخص نیست. استارت آپ ها می توانند از این فرصت استفاده کنند، چراکه اغلب اوقات شرکت های بزرگ خودشان را وارد این محدوده ها نمی کنند. ریسک ورود به حوزه های غیر قانونی برای شرکت های بزرگ بسیار بالا است. استارت آپ ها معمولا بی گناه به نظر می رسند و نهایت خطر، سقوط آنها است که بازهم ارزشش را دارد.

با محصولات اصلی وارد رقابت نشوید

مزیت انحصاری خودتان را پیدا کنید. خودکشی است که یک استارت آپ در برابر گوگل یک موتور جست وجوی دیگر راه اندازی کند. در عوض به دنبال محصولاتی باشید که گوگل آنها را کوچک تر از عظمت خود می بیند. این دقیقا همان کاری است که بیل گیتس با فروش داس، در برابر آی بی ام انجام داد. کارتان را با قدم های کوچک شروع کنید و به مرورزمان نفوذتان را افزایش دهید.

از تلاش برای جلب توجه دست بردارید

یکی از مزیت های شما هماهنگی اطلاعات در سطح تیم ها است. رقبای بزرگ به این موضوع توجه نمی کنند، بنابراین از اقداماتی که باعث نکته سنجی مدیران شرکت های مشهور می شود، اجتناب کنید. آنها با شما رقابت نمی کنند، بلکه نابودتان می کنند!

معصومیت یک استارت آپ را حفظ کنید

مردم استارت آپ ها را به خاطر تلاش های واقعی شان دوست دارند. پس از تقلب پرهیز کنید و به محبوبیتی که نزد مردم دارید، توجه کنید. حداقل مزیت این کار، روابط عمومی رایگان است. رسانه ها نمی توانند صبر کنند تا یک داستان موفقیت طولانی شکل بگیرد، ولی شکست یک سازمان بزرگ، تیتر داغی برای آنها خواهد بود.

و در پایان به یاد داشته باشید که طبق آمار، شکست دادن محصولات گوگل (در همه گروه ها) غیرممکن است. پس شما باید به اقداماتی فکر کنید که پیش بینی نشده و به لحاظ آماری، غیر محتمل هستند.

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.