Take a fresh look at your lifestyle.

دلنوشته های یک کارآفرین (۳۴) / سرمایه شما چیست؟

در شماره های قبل برخی از رموز موفقیت در کسب و کار را براتون توضیح دادم. در این شماره به یکی دیگر از این اصول می پردازم.

پنجم: سرمایه اولیه

شروع هر کاری یه سرمایه می خواد. وقتی می خوای یه کسب و کاری را بندازی یه مطالعه اولیه می خواد. در همون مطالعه اولیه متوجه می شی که باید سرمایه داشته باشی. سرمایه هم شامل پول می شه و هم امکانات و تجهیزات کار و نیروی انسانی. یک کارمند خوب یه سرمایه است. یه فروشنده خوب یه سرمایه است. مکان خوب برای راه اندازی کار یه سرمایه است.

سرمایه مالی

شما برای اینکه کاری راه بندازی ناگزیر باید پول داشته باشی. در مطالعات و تحقیقات کسب و کارت مشخصه که چقدر سرمایه مالی می خوای. برای راه انداختن یه گلخونه یه سرمایه مالی می خواد، برای راه انداختن کارخونه کمپوت سازی یه سرمایه مالی. وقتی کسب و کارت رو انتخاب کردی به سرمایه مالی اون فکر کن. این سرمایه آیا سرمایه شخصی خودته. آیا باید وام بگیری. آیا این سرمایه مالی رو مشارکت می کنی و شریک داری. آیا این سرمایه مالی جزو پس اندازه یا سرمایه مازاده؟ آیا منابع مالی تو معلومه؟ آیا محاسبات مالی برای راه اندازی کسب و کارت داری؟ آیا وقتی در کسب و کار خدای نکرده دچار بحران شدی می تونی از منبعی تأمین بشی؟

سرمایه انسانی

نیروهای خوب و توانا سرمایه بزرگی برای کسب و کارت می تونند باشن. سرمایه فقط پول نیست، بنابراین برای کاری که می خوای راه بندازی چه در مقیاس کوچک و در حجم و اندازه بزرگ به نیروهای توانمند به عنوان سرمایه شرکت یا کارخونه یا مؤسسه یا فروشگاه خوب فکر کن. هر کسی رو به کار دعوت نکن. یکی از عیب هایی که در کسب و کار ایرانی ها وجود داره مشارکت فک و فامیل تو کسب و کاره. تا یه نفر از فامیل تونسته یه کاری راه بندازه همه توقع دارن بچه شون بره اونجا کار کنه. این نوع نگاه سنتی و غیر حرفه ای به کارت آسیب می زنه. اگر پسر یا برادر تو بیکاره می تونی کمک کنی تا یه جا براساس علاقه مندی و تخصص و تجربه اش کار کنه. الزامی وجود نداره که حتما تو کسب و کاری که تو راه انداختی اون حضور داشته باشه.

گاهی حضور فامیلی در کسب و کار صدمات زیادی به کارت می زنه. یکی از همکاران تعریف می کرد که ما سال ها قبل اومدیم و یه مرکز پرورش ماهی قزل آلا تو استخرراه انداختیم. چون کار شراکتی بود و ما سه تا پسر عمو سرمایه مالی اولیه را تأمین کردیم نیروهای ما هم از فک و فامیلای ما بودند. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه یه اختلافی بین خانواده افتاد و خانما هم ورود کردند و کم کم اختلاف شعله ور شد و داستان اختلاف به استخرهای ما نفود کرد.

پسر عموبزرگ که مدیر مجموعه بود می گفت: ما خیلی تلاش کردیم که آتش این شعله را خاموش کنیم، اما هر روز شعله ورتر می شد. تا اینکه این اختلاف رسما به محل کار کشید و یه روز دعوای حسابی و بزن بزن و کتک کاری راه افتاد. فردای اون روز یه سری دیگه اومدن محل پرورش ماهی و داد و هوار و قال و قیل و خلاصه تا یه ماه همین جور دعوا داشتیم تا اینکه یه اختلاف کوچک زناشویی منجر به اختلاف مالی و کاری ماشد و ما مجبور شدیم در عین حالی که روزی چند صد کیلو ماهی به خرده فروشا می دادیم کارگاه رو بفروشیم و پولشو تقسیم کنیم و هر کی بره دنبال کارش.

در بخش خصوصی شما می تونین نیروهای متخصص و باتجربه و کارآمد را استخدام کنید. به جای اینکه سه تا نیرو داشته باشی با حداقل حقوق، یه نیروی خوب استخدام کن با حداکثر حقوق و مزایا. استخدام نیروهای فامیلی در دولت ها یه فاجعه شده بود. درخبرها آمده بود: در یکی از دولت های گذشته نیم میلیون نیروی کار براساس روابط رانتی و فامیلی جذب شدند.

نتیجه این جذب نیرو هم مشخص شد. فاجعه ای که در ساختار اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی رخ داد ناشی از بی تدبیری برخی از مسئولان در جذب نیروی توانا و کارآمد بود. اما وقتی تو با سرمایه مالی خودت می خوای یه کاری راه بندازی مجبور نیستی پسر عمه و دختر خاله ات رو سرکارت بیاری. به این فکر نکن که چون اینا از اقوام هستن هوای تو رو دارن. اتفاقا پاشنه آشیل خیلی از شرکت ها و کار خونه ها از همین جاست و از همین جا ضربه می خورند. تو اگه دلت به حال فک و فامیلت می سوزه می تونی یه کسب و کار نون و آب دار با نیروهای حرفه ای راه بندازی و سود اونو به اونا بدی. این جوری حداقل کارت رو از دست نمی دی.

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.