Take a fresh look at your lifestyle.

انتخاب تیتر امروز با خواننده است

0

– نون خالی

– قیمت نان را چه کسی باور می‌کند؟

– چرا فکر کردن برای برخی مدیران اینقدر دشوار شده؟

صف نانوایی شلوغ نبود.

من بودم با سه یا چهار نفر دیگر.

پیرمرد بارها و بارها به من و چند نفر دیگر که در صف ایستاده بودیم نگاه کرد.

پی در پی اسکناس تاخورده کف دستش را لمس می‌کرد (انگار با خودش حرف می‌زد).

گوش تیز کردم.

پیرمرد درباره قیمت نان خالی می‌گفت (فقط نان خالی).

شاطر نان‌های درون تنور را بیرون آورده بود.

هرم نان، جلوی نانوایی را پر کرده بود و در آن سر صبح هوش از سر آدم می‌برد.

بیشتر حواسم به دستان پیرمرد بود.

مرد محترم و عیال‌واری بود.

نوبت که به او رسید اسکناس تا خورده را روی کفه ترازو گذاشت.

انگار نانوا پیرمرد را می‌شناخت.

فورا چاقوی کنار ترازو را برداشت و نان را نصف کرد نصف کوچک‌تر را به پیرمرد داد و نصف دیگر را پشت صف نان‌ها گذاشت…

پیرمرد رفته بود.

به کف ترازوی نانوا نگاه کردم.

اسکناس تاخورده پیرمرد روی ترازو بود.

تنها دارایی پیرمرد.

یک اسکناس ۵۰۰ تومانی تا خورده…

بیشتر فکر کنیم.

شاید (اصلاح می‌کنم حتما) برای بسیاری از مدیران و تصمیم‌گیران دشوار است که بفهمند چگونه پدر یا مادری برای تامین نان خالی سر سفره خود باید محاسبه و بودجه‌بندی کند و آخر سر و در بیشتر وقت‌ها کم هم بیاورد.

این پدیده وقتی تبدیل به سرسام می‌شود که می‌بینی هر روز مشتریان مخازن زباله کنار کوچه بیشتر و بیشتر می‌شوند و شیفت کاری جمع‌کنندگان خرده‌ریزها و ته‌مانده‌های خانه‌‌های‌مان هر روز فشرده‌تر می‌شود.

دیگر بالای شهر و پایین شهر هم نمی‌شناسد. تبدیل به یک شغل شده.

شغل که چه عرض کنم بیشتر درد است. تصور اینکه برخی با زباله خانه، دفتر و فروشگاه‌مان روز را شب می‌کنند دردآور است اما پرسش این است که مگر آنان که باید ببینند، نمی‌بینند.

لابد نمی‌بینند. ولی چندان هم نامرئی نیستند به‌خصوص با آن گونی بزرگ روی دوش یا روی چرخشان که بسیاری حتی از نزدیک شدن به آنها هراس دارند.

(عرض کردم انتخاب تیتر امروز با خودتان است).

DBA با گرایش بازاردانی (مارکتینگ)

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ