Take a fresh look at your lifestyle.

چرا و چگونه منطقی بیندیشیم؟

0

تصمیم گیری یک فرآیند ذهنی یا شناختی است که به فرد کمک می کند تا از میان رفتارهای متفاوتی که می تواند انجام دهد، یکی را به عنوان مناسب ترین عمل، گفته یا واکنش در شرایط خاص انتخاب کند.

توانایی تصمیم گیری از نشانه های رشد عقلی، عاطفی، روانی و اجتماعی است. فردی که فاقد چنین توانایی باشد به احتمال زیاد فرصت انتخاب بهترین ها را از دست می دهد و معمولاً به دیگران اجازه می دهد که به جای او تصمیم بگیرند و چون دیگران با شرایط، موقعیت ها و خواسته های او آشنا نیستند، معمولاً از نتیجه کار ناراضی و ناخوشایند می شود.

ابعاد یک تصمیم، معمولاً متناسب است با ناکافی بودن دلایلی که براساس آنها تصمیم گیری می شود. از طرفی تصمیم گیری و تصمیم سازی قابلیتی است که نیاز به انرژی، وقت، اندیشه، تدبیر و حوصله دارد. هنگامی که تمامی راه حل ها به یک اندازه جالب باشد باید آسان ترین یا منطقی ترین تصمیم را گرفت.

بهترین جایگاه برای یک فکر، موقعیت یا اوضاع و احوالی است که فکر در آن نمود می یابد. یکی از جنبه های اشتباه فرهنگ در مورد تفکیک فکر و عمل این است که به نظر آنها متفکران اهل عمل نیستند و نیز عمل کنندگان فکر نمی کنند. در صورتی که هر فکر خلاقی در بازنگری باید منطقی باشد، در غیر  این صورت هرگز نمی توانیم آن را به عنوان عقیده ای باارزش بپذیریم.

برای هر تصمیمی اول نیاز به اطلاعات کافی داریم و برای این کار لازم است که از جهات مختلف مسئله را بررسی کرده تا بتوانیم همه گزینه های احتمالی را پیدا کنیم. بعد از جمع آوری اطلاعات، اقدام بعدی مشورت با افراد آگاه و نظرخواهی از آنها است. خیلی خوب است که بدانند دیگران در چنین شرایطی چه تصمیمی گرفته اند. در مرحله بعد باید با توجه به همه جوانب، عاقلانه و منطقی به موضوع مورد نظر خوب فکر کنیم و بسته به اهمیت آن، وقت و زمان کافی برای تفکر و ارزیابی و تصمیم گیری اختصاص دهیم.

عده  بسیار زیادی از مردم بر این باورند که تفکر مهم نیست، زیرا این عواطف هستند که سرانجام گزینش های اعمال و تفکر ما را تاحدی تغییر می دهند. این موضوع تاحدی درست است. سرانجام همه افکار به عواطف می انجامد و باید هم، چنین باشد. هدف تفکر، حل و فصل امور است به گونه ای که به کار گیری عواطف و ارزش ها نتایج مؤثر و قابل قبولی را ارائه دهند.

در میان برخی از مردم این باور وجود دارد که فکرکردن اتلاف وقت است و احساس غریزی همه آن چیزی است که حایز اهمیت به شمار می آید.

در فکر کردن گاهی هم خطای فکری وجود دارد. دیده شده است که زمان و فکر نیز جریان اموری را خردگرایانه و موجه می کنند که بعد معلوم شده است غیر انسانی و بلاخیر بوده اند. کار ذهن، فهمیدن امور گیج کننده و تردیدآمیز است، روند فکر کردن همان چیزی است که از طریق آن به ادراک می رسیم.  

فکر انسان پیوسته در معرض خطاست، بسیار اتفاق می افتد که پس از نظم دادن به معلومات به نتیجه نمی رسد، بنابراین انسان برای دست یافتن به حقیقت به قواعدی نیاز دارد که به کمک آن از اشتباه مصون بماند، این قواعد را منطق گویند متأسفانه معمولاً ما به ندرت از دیدگاه های خود آگاهیم و تنها به دیدگاه های دیگران توجه داریم.

از آنجایی که یادگیری مطمئناً یک تجربه همگانی است بنابراین همه کس، همیشه در هر مرحله از زندگی باید در حال یادگیری باشد، این موضوع به ما کمک می کند یادگیری را به عنوان عادت و تغییر رفتار خود نهادینه کنیم، خوب است بدانیم تفکر نیز یک انگیزه غریزی نیست بلکه آموختنی یعنی اکتسابی است.

هر تصمیمی که می گیرید به دنبال تفکری است که صورت گرفته است این امر موجب کامل شدن شخصیت فرد شده و این توانایی را به وجود می آورد که کارهای مهم تر و بزرگ تری را نیز با تفکر و دور اندیشی به اتمام رساند. البته تفکر و برنامه ریزی همیشه پایدار نیست، بعضی اوقات در میانه راه شرایط تغییر کرده یا حقایق جدیدی برای فرد آشکار می شود.

باید توجه داشت که صرفاً انجام فکر درست کافی نیست، بلکه باید به دنبال آن در پیاده سازی افکار، کارهای درست صورت گیرد که متضمن استراتژی و دوراندیشی باشد. انسان ها فارغ از سن و سال، رنگ و نژاد، وضعیت تحصیل و… در طول زندگی خود ناچار به تصمیم گیری و در نهایت انتخاب هستند.

جدا از تصمیمات کلی در زمینه شغل، ازدواج و تحصیل که خط مشی زندگی و آینده فرد را ترسیم می کند، اغلب انسان ها در طول زندگی عادی و روزمره ناگزیر از تصمیم گیری و در نهایت انتخاب هستند که این انتخاب ها در عرصه های مختلف از انتخاب نوع غذا، پوشاک، وسیله حمل و نقل گرفته تا بالا و پایین کردن کانال های تلویزیون به ظهور می رسد.

این تصمیم ها چه کلی و سرنوشت ساز باشد و چه مربوط به زندگی روزمره و مسائل جاری، فصل مشترکی از ترس ها، تردید ها و عواقب را به همراه دارد.

گاهی شدت اضطراب ناشی از تصمیم گیری به حدی بازدارنده می شود که انسان قادر به انتخاب نیست، گاهی نیز دیده شده این فشار باعث می شود تصمیماتی که اتخاذ می شود نه تنها کارایی نداشته بلکه بر شدت مشکلات نیز بیفزاید و تصمیم گیری های بعدی را نیز با شعاری از نمی توانم در هاله ای از ترس فرو ببرد. می توان به جرات گفت زندگی انسان عرصه تصمیم گیری هاست.

شاید فکر کنید تصمیم نگرفتن و انتخاب نکردن به مراتب راحت ترین کار باشد، اما توجه به این مسئله که این نیز نوعی تصمیم و انتخاب است ما را بر آن می دارد که اندکی تأمل کنیم و به جای تصمیم راحت تر تصمیم عاقلانه تر و منطقی تری بگیریم.

عضویت در خبرنامه

ارسال یک پاسخ