مدل ذهنی- درس ۴: مفهوم پردازی
دنیای مدیریت و علوم انسانی، دنیای حرفهای مبهم است. دنیای جملات زیبا اما بی معنی. دنیای حرفهای ظاهراً عمیق بدون سطحی ترین کاربرد. شاید شما هم با مقالات یا کتابها یا مشاوران مدیریت یا سخنرانان زیادی برخورد کرده باشید که خواندن مطالب یا گوش دادن به حرفهای آنها شیرین و جذاب است. اما بعد از پایان صحبتها، احساس میکنیم که به جمعبندی خاصی نرسیدهایم یا اساساً دستاوردی بیش از یک حس خوب برای ما حاصل نشده است.
جیم کالینز که در متمم با کتاب او تحت عنوان ساختن برای ماندن آشنا شدهایم، در این زمینه تعبیر جالبی دارد. او میگوید که:
من در کارگاههای استراتژی، تعداد زیادی از کلمات مدیریتی را روی برگههای کاغذ مینویسم و تا میکنم و در یک کاسه میاندازم. این کلمات میتوانند تعالی، رشد، مشتری مداری، ارزش گرایی، نفوذ در بازار، نوآوری، کیفیت و کلمات مشابه باشند. سپس از دانشجویان میخواهم که به صورت تصادفی آنها را از کاسه در بیاورند و کنار هم بچینند. عموماً جملهای شکل میگیرد که بسیار شبیه بیانیه ماموریت یا شعار یک سازمان است. با این روش میخواهم به دانشجویانم نشان دهم که فاصلهی بین جملهای که روی مفهوم آن فکر شده و جملهای که به صورت سالادی از کلمات شکل گرفته و معنای خاصی ندارد به اندازهی یک مو باریک است .
برای کسی که در حوزه مدیریت و سایر حوزههای وابسته به علوم انسانی مطالعه و فکر میکند و حرف میزند، بی توجهی به مفاهیم و بی دقتی در به کار بردن آنها میتواند یک تهدید جدی محسوب شود.
در نخستین نگاه، به نظر میرسد که مفهوم (Concept) و مفهوم پردازی (Conceptualization) واژههایی هستند که صرفاً در دروسی مانند روش تحقیق در دانشگاهها کاربرد دارند. اما آشنایی با آنها و نهادینه شدن آنها در ذهن ما، میتواند شیوهی اندیشیدن ما را عمیقتر و اثربخشتر کند.
اجازه بدهید با یک مثال ساده این بحث را ادامه بدهیم. آیا تا به حال شنیدهاید که بگویند: «فلان شخص انسان هیجان طلبی است»؟ یا اینکه خودتان در مورد کسی چنین صفتی را به کار بردهاید؟
در نگاه اول، چنین جملهای معنای بسیار واضحی دارد. یک نفر، هیجان طلب است. به معنای اینکه از روند روتین و تکراری زندگی لذت نمیبرد و به دنبال تجربههای تازه است.
حالا از شما میپرسم: آیا هیجان طلبی یک صفت مثبت است؟
از اینجا به بعد، ماجرا شروع میشود. هر یک از ما تصویر متفاوتی از هیجان طلبی داریم. یک نفر هیجان را در استفاده از وسایل غیر ایمن در شهر بازی جستجو میکند. جایی که بین مرگ و زندگی فاصلهی چندانی وجود ندارد! فرد دیگری آن را در سفر به جاهای جدید و ناشناخته میداند و ممکن است نفر سومی باشد که اولین گزینهی هیجان طلبی را، استفاده از مواد مخدر تصور کند. این همان بحثی است که در درس ارتباطات و زبان زندگی، به عنوان «واژههای عینی و ذهنی» مطرح کردیم.
فرض کنید بخواهیم کمی در این زمینه مطالعه جدی داشته باشیم. میبینیم یکی از نخستین کسانی که به مفهوم هیجان طلبی پرداخته است فردی به نام ماروین زاکرمن بوده است. او تلاش کرده هیجان طلبی یا Sensation Seeking را به شکلی علمی و دقیق و قابل اندازه گیری، تعریف کند.
بحث در مورد مفهوم و مفهوم پردازی بسیار گسترده و پیچیده است و تلاش برای حفظ دقت علمی بدون ورود به بحثهای خسته کننده تئوریک چندان آسان نیست. در درس بعدی، به بررسی برخی مثالهای کاربردی در این حوزه میپردازیم تا استفاده از این نگاه، برای ما سادهتر و قابل درکتر باشد.
تمرین:
همه ما در بحثهای روزانه خود بسیاری از واژههای علمی را بدون توجه به مفهوم علمی آنها به کار میبریم. عموم دانشمندان در هر حوزهای، از فراگیر شدن واژههای تخصصی در زبان عامه مردم، هراس دارند و نگران هستند که این نوع رواج یافتنها، به جای کمک به تبیین موضوع، مفاهیم را تجاری کرده و به ابزاری برای کسب درآمد یا در بهترین حالت، به گفتگوهای غیرعلمی و غیرمفید روزمره تبدیل کند.
چه مفاهیمی را در ذهن دارید که بدون آشنایی دقیق با مفهوم آنها وارد زبان عمومی ما شده و سوء برداشت یا ابهامهای مختلف را به همراه داشته است؟
نویسندهی این مطلب اگر بخواهد خودش هم این تمرین را حل کند، به واژههایی نظیر خودشیفتگی، هوش هیجانی و برند و برندسازی اشاره میکند. مفاهیمی که به طرز گسترده و بدون توجه به معنای علمی آنها به کار میروند و میتوانند هزینههای مادی و معنوی زیادی ایجاد کنند. شاید نسل جوانتر از اینکه به خاطر تعدد عکسهای سلفی در اینستاگرام، به خودشیفتگی متهم است دلگیر باشد. یا شرکتهای تبلیغاتی که برند و برندسازی را گاه با تبلیغات هم معنا میگیرند، توانسته باشند از ضعف مفهوم پردازی در این حوزه به نفع خود استفاده کنند.
نوشته مدل ذهنی- درس ۴: مفهوم پردازی اولین بار در متمم پدیدار شد.
مبنع این خبر (برای مشاهده متن کامل خبر لینک زیر را بزنید):
متمم
نظرات بسته شده است.