Take a fresh look at your lifestyle.

هوش هیجانی، کلید بسیاری از معماهای سازمان

روان شناس حوزه منابع انسانی، توسعه فردی و مدیریتی

انسان معاصر برای زیست و بقای با کیفیت تر، این روزها به سمت دهکده جهانی پیش می رود و می کوشد هر روز رازهایی از زندگی خود را بگشاید. اما در دنیای امروز صاحب نظران بر این باورند؛ هر جامعه ای که بتواند با دانش و توجه به سرمایه انسانی پیش برود، می تواند جایگاه ممتازی در رقابت جهانی به خود اختصاص دهد. دانش مدیریت از جمله ابزارهای بنیادین در تغییر و تحول جوامع به حساب می آید.

از این رو کشورهای توسعه یافته سالانه منابع مالی قابل توجهی برای توسعه منابع انسانی خود اختصاص می دهند و در این راستا علم روان شناسی به عنوان یکی از مددکارهای این مسیر به مدیران در چالش های جهانی کسب و کار یاری می رساند. در سال های گذشته تصور می شد بهره هوشی بالای مدیران، عامل اصلی موفقیت در سازمان ها است، اما ناگهان ورق برگشته و مفهوم هوش هیجانی نگاه ها را به خود معطوف کرده است.

مولفه های اساسی هوش هیجانی

سال ها پیش روان شناسی به نام گاردنر به توسعه نظریه خود پرداخت و اعلام کرد که هوش  هیجانی به معنایی که آن زمان مورد توجه بود به تنهایی نمی تواند پیش بینی کننده ای قوی برای موفقیت فرد باشد. از این رو او مجموعه ای از ۹ هوش را به عنوان هوش چندگانه معرفی کرد و در ادامه مسیر او روان شناسانی مانند گلدمن به مفهوم هوش هیجانی پرداختند.

هوش هیجانی یک سازه بنیادی روان شناختی است و عامل جدی رشد و موفقیت رهبران و مدیران در محیط کسب و کار به حساب می آید. در این حوزه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد اما ادل. بی. لین به توسعه این دیدگاه در مدیریت پرداخت که در زیر به آن اشاره مختصری می کنیم و امید داریم در این دسته از مقالات به توضیح سایر بخش ها بپردازیم.

اجزای سازنده هوش هیجانی در مدل لین شامل موارد زیر است:

۱-خودآگاهی و خودکنترلی: توانایی در فهم کامل خود و استفاده از اطلاعات آن برای مدیریت سودمند هیجانات.

۲- همدلی: توانایی درک دنیای هیجانی دیگران.

۳- مهارت اجتماعی: توانایی ساخت روابط و پیوندهای اصیل و ابراز توجه، نگرانی و تعارض به شیوه سالم.

۴- نفوذ فردی: توانایی رهبری و امید بخشیدن به خودمان و دیگران به شکل مثبت.

۵- خلق هدف و چشم انداز: توانایی اصالت بخشیدن به زندگی دیگران، به گونه ای که براساس اهدافی عمیق و بنیادی و ارزش های خود زندگی کنند.

توسعه هوش هیجانی مدیران

برای توسعه هوش هیجانی خود به عنوان مدیر باید بتوانید خود را در پنج گام بالا توسعه دهید. گام اول و شاید مهم ترین گام در هوش هیجانی خودآگاهی است. اینکه شما بدانید در لحظه چه هیجانی تجربه می کنید می تواند بر مسیر رفتاری شما تأثیر مستقیم بگذارد.

برای مثال اگر شما مدیر چند نفر باشید و امروز صبح در مسیر محل کار در ترافیک استرس بالایی را تجربه کرده باشید و از راننده دیگری شاکی باشید و خشم را تجربه کرده باشید، اگر خشم را مدیریت نکرده باشید، با سطح پایینی از خشم وارد محل کار می شوید.

هر چند سطح این هیجان پایین است و ممکن است شما به آن بی توجه باشید، اما اگر یک تلفن ناخوشایند از یک مشتری داشته باشید، این هیجان به هیجان صبح اضافه می شود. حال کافی است مسئله ای پیش بیاید که نیاز باشد شما در مورد موضوع مهمی تصمیمی بگیرید(برای مثال تخفیف دادن به یک مشتری). تصمیمی که اتخاذ می کنید ممکن است از سر هیجان باشد یا حتی ممکن است از روی بی حوصلگی اتخاذ شود. واکنشی که ممکن است دو ساعت دیگر به نظرتان واکنش مناسبی نبوده و از خود بپرسید چرا این واکنش را نشان داده اید.

تمام این فرآیند بخش ابتدایی هوش هیجانی است و برای مدیریت آن نیاز به هوشمندی است. حال برای بهبود هوش هیجانی تان چه باید بکنید؟ برای شروع گام هایی که در بالا به آن اشاره شد، به عنوان گام اول، در مورد خود کمی بیندیشید. آیا می دانید آخرین باری که هیجانی را تجربه کردید، چه زمانی بوده است؟ چه درجه ای از هیجان را تجربه کردید  (به خود بین صفر تا ده نمره دهید.)

حال کمی عمیق تر فکر کنید، چرا هیجانی شدید؟ هم اکنون چه هیجانی را تجربه می کنید. اگر نتوانید هیجان لحظه ای تان را بیان کنید، بهتر است کمی عمیق تر به خود نگاه کنید. هر یک از ما در هر لحظه در حال تجربه هیجانی هستیم و اگر به آن آگاهی نداریم به خاطر شدت پایین و ضعیف شدن گیرنده های هیجانی ما است که بر رفتار مدیریتی مان به صورت ناخودآگاه تأثیرگذار است. خود نظاره گری یکی از بهترین روش هایی است که می توانید به هیجان درونی خود پی ببرید.

دکترای تخصصی روانشناسی

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.