Take a fresh look at your lifestyle.

جیم کالینز را می شناسید؟

جیم کالینز را اگر بشناسید و خوب هم بشناسید، بلیت تان برده.

جیم کالینز را در ایران برخی می شناسند و برخی هم از کنار نوشته هایش رد می شوند. جیم کالینز در مدیریت چیزی کمتر از پیترز و واترمن ندارد.  (هرچند بسیاری از مدیران ما حتی پیترز و واترمن را نمی شناسند).

جیم کالینز دست روی چیزهایی می گذارد که در مدیریت کم نظیر است.

برای نمونه در کتاب تازه اش که امسال در ایران ترجمه شده او دستاورد تحقیقی ۹ساله را نوشته است. در این بررسی او به مطالعه  شرکت هایی که حداقل ۱۰ سال از دوره مورد بررسی در جایگاه نخست صنعت خود قرار داشتند و با تغییرات سریع – غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل – روبه رو بودند پرداخته و به نتایج شگفت آوری رسیده است. برای نمونه او دریافته که:

بهترین مدیران افرادی خطرپذیر-رویاپرداز یا خلاق تر از دیگران نبودند، بلکه افرادی منظم، تجربه گرا و دارای سوءظن نسبت به محیط سازمان هستند.

او دریافت که نوآوری به خودی خود برگ برنده ای در جهان پرهرج و مرج و نامشخص محسوب نمی شود. خلاقیت با نظم از اهمیت بیشتری برخوردار است.

براساس باورهای رایج، پیشرو بودن در جهان همیشه نیازمند تصمیم گیری سریع و اقدام سریع پس از آن است، درحالی که همه اینها یک راهکار خوب برای شکست و زوال محسوب می شود.

شرکت های متعالی در واکنش به تغییرات بنیادی محیط پیرامونی به ندرت تغییر می کنند.

روش تحقیق او بر مجموعه ای از مقایسه ها استوار است و پرسش اساسی این است که شرکت های عالی چه اصول مشترکی دارند که آنها را از سایر شرکت های مورد مقایسه متمایز می کند؟

او در این بررسی به چند افسانه و حقیقت رسیده:

افسانه نخست: مدیران موفق در دنیایی سرشار از عدم اطمینان در جست وجوی خطر خواهند بود.

حقیقت: مدیران خوب توانایی پیش بینی آینده را ندارند. آنها هر چیزی را که رخ می دهد مشاهده می کنند، اما نمی فهمند چرا؟

آنها خیلی ریسک پذیر نیستند، متمایز نیستند، رویایی نیستند، خلاق نیستند، در عوض آنها منظم، تجربه گرا و محتاط هستند.

افسانه دوم: نوآوری در شرکت های موفق آنها را متمایز می کند.

حقیقت: در کمال تعجب یافته های این تحقیق نشان می دهد که شرکت های پیروز الزاما نوآور نیستند و در برخی مواقع حتی شرکت هایی که با آنها مقایسه می شدند در سطح بالاتری از نوآوری قرار داشتند.

نوآوری به خودی خود برگ برنده نیست، بلکه توانایی فروش نوآوری که لازمه آن درگیر کردن خلاقیت با انضباط است عامل تعیین کننده است.

افسانه سوم: دنیایی که سرشار از تهدید است به نفع کسانی است که سریع تغییر می کنند، بنابراین شما هم یا باید تغییر کنید یا از بازار بیرون بروید.

حقیقت: این گفته که مدیریت در دنیای پر تغییر کنونی نیازمند تصمیم های سریع و اقدامات سریع است، یک روش مناسب نیست. مدیران برگزیده می دانند که چه زمانی باید سریع باشند و چه زمانی نه.

افسانه چهارم: تغییرات شدید در بیرون نیازمند تغییرات شدید در داخل شرکت است.

حقیقت: شرکت های برتر در برابر این تغییرات دنیا در مقایسه با شرکت های مورد مقایسه کمتر تغییر می کنند. تنها به این دلیل که محیط شما دچار تغییر شده است، مجوز تغییر افراطی برای شما محسوب نمی شود.

افسانه پنجم: شرکت های برتر خیلی خوش شانس هستند.

حقیقت: عموم شرکت های برتر شانس بیشتری نسبت به شرکت های مورد مقایسه ندارند. هر دو مجموعه دارای شانس های زیادی هستند که این موضوع هم خوب است هم بد. سوال اساسی این نیست که آیا شما دارای شانس هستید، بلکه نحوه رفتار با شانس موجود دارای اهمیت است. امیدوارم که جذابیت یافته های کالینز شما را به خواندن بیشتر درباره  او تشویق کرده باشد. اندیشمندانه بیندیشیم.

DBA با گرایش بازاردانی  (مارکتینگ)

نظرات بسته شده است.