Take a fresh look at your lifestyle.

زندگی اسرارآمیز یک اسطوره مدیریت (بخش اول)

0

استیو پاول جابز ملقب به پدر اپل زندگی اسرارآمیز و جالبی داشت. جابز در ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ در شهر سانفرانسیسکو از ایالات کالیفرنیا به دنیا آمد. وی در یکی از سخنرانی‌های خود که در جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا انجام شد، تمام طول زندگی‌اش را در سه مرحله تقسیم‌بندی کرد که هر مرحله، نقطه عطفی جهت رسیدن به خلاقیت‌ها و فعالیت‌هایش بود. 

جابز از دوران اول زندگی‌اش با ‌عنوان «وصل کردن نقطه‌ها به همدیگر» یاد می‌کند و می‌گوید: من از دانشگاه  reed college در ایالت اورگان بعد از شش ماه انصراف دادم که علت آن به دوران کودکی من برمی‌گردد.

مادر اصلی من دختری جوان بود که نمی‌توانست به دلیل شرایط آن زمان و عقاید خانواده مادری‌اش مبنی بر ازدواج با پدرم که مسلمان بود، از من نگهداری کند، از این‌رو تصمیم گرفت من را به خانواده دیگری بدهد و تمام سعی مادرم بر این بود که نگهداری و تربیت من را خانواده‌ای باسواد و تحصیلکرده متقبل شوند که بالاخره من به فرزندخواندگی خانواده پاول جابز درآمدم.

۱۷ ساله بودم که به دانشگاه رفتم اما من دانشگاهی را انتخاب کرده بودم که به اندازه دانشگاه استنفورد گران‌قیمت بود و خانواده من باید تمام پس‌انداز زندگی‌شان را خرج تامین مخارج تحصیل من می‌کردند. از این‌رو بعد از شش ماه تصمیم گرفتم که از ادامه تحصیل انصراف دهم و البته یکی دیگر از دلایل انصرافم، جذاب نبودن کلاس‌های درسم بود.

زمانی که دانشگاه را رها کردم، تصمیم گرفتم به کلاس دیگری بروم که برایم جذاب‌تر بود. در همان زمان reed college یکی از بهترین کلاس‌های خوشنویسی را برگزار می‌کرد؛ دوره‌ای پر از پوسترها و نوشته‌هایی که به زیبایی، خوشنویسی شده بودند. وقتی من کلاس‌های اصلی دانشگاهم را رها کرده بودم، تصمیم گرفتم در یکی از کلاس‌های خوشنویسی دانشگاه شرکت کنم.

من در آن دوران، نحوه درست نوشتار، فاصله درست بین کلمات و حروف و در نهایت در مورد اینکه چطور می‌توان بهتر از گذشته خوشنویسی کرد را آموختم. این کلاس خوشنویسی زمانی که به طراحی مک می‌پرداختم به کارم آمد و این نخستین کامپیوتر با نوشتاری زیبا بود که تولید شد. اگر در آن زمان وارد آن دوره خوشنویسی نمی‌شدم، هیچ وقت مک چنین فونت زیبا و استانداردی نداشت.

اگرچه در آن لحظه نمی‌توانستم آینده را پیش‌بینی و این نقاط را بهم وصل کنم، اما ۱۰ سال بعد همه چیز برایم واضح بود. شما نمی‌توانید نقطه‌ها را در زمان حال به هم وصل کنید، تنها این امکان زمانی میسر می‌شود که نگاهی به گذشته داشته باشیم.

مرحله دوم زندگی جابز در مورد دوست داشتن و از دست دادن است. استیو مدتی از زندگی خود را در گاراژ خانه خود با پدرش روی وسایل برقی و الکترونیکی کار می‌کرد؛ سرگرمی‌ای که به آرامی گرایش او را به کارهای ابتکاری در این حوزه سوق می‌داد.

وی پس از پایان دوران دبیرستان به‌عنوان طراح بازی‌های ویدئویی در شرکت آتاری مشغول به کار شد. در دوران دبیرستان با شخصی به نام «استیو وزیناک» یعنی همکار آینده خود آشنا شد. سال ۱۹۷۶ زمانی که استیو تنها ۲۱ سال سن داشت، به همراه وزیناک تحقیقات خود را روی سیستم‌های کامپیوتری آغاز کرد.

این دو دوست پرتلاش و خلاق با ایده‌های جدید خود انجام تغییراتی اساسی، انقلابی را در تولید کامپیوترهای کوچک‌تر و ارزان‌تر و کاربردی‌تر برای هر نوع کاربری ایجاد کردند. نخستین یارانه شخصی که این دو به بازار عرضه کردند اپل ۱ بود که با قیمت ۶۶۶/۶۶ دلار به فروش رسید. سه سال پس از تولید و عرضه مدل دوم اپل، فروش شرکت سازنده با رشد ۷۰۰درصدی به ۱۳۹میلیون دلار رسید.

در سال ۱۹۸۳ جابز با به چالش کشیدن جان اسکالی به‌عنوان یکی از مدیران پپسی کولا او را تطمیع کرد که به‌عنوان مدیرعامل اپل کار کند. شرکت اپل، سپس اپل ۳ را به بازار عرضه کرد که به دلیل قیمت زیاد و برخی مشکلات سخت‌افزاری با مشکل مواجه شد و در سال ۱۹۸۴ اپل، مکینتاش را به بازار معرفی کرد که به نخستین کامپیوتر تجاری موفق تبدیل شد.

جابز می‌گوید: من به دلیل اختلافات مربوط به تدوین استراتژی‌های آینده اپل در سن ۳۰ سالگی از اپل اخراج شدم. من عاشق کارم بودم و اتفاقات اپل و اخراجم از این شرکت، ذره‌ای در عشق و احساس من تغییری ایجاد نکرد. البته آن زمان متوجه نبودم که اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی‌ام خواهد شد. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شد. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. پنج سال بعد شرکت نکست و پیکسار را تاسیس کردم. پیکسار نخستین انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم toy story به وجود آورد.

در حال حاضر این شرکت یکی از موفق‌ترین استودیوهای تولید انیمیشن در دنیاست که از دیگر تولیداتش می‌توان در «جست‌وجوی نمو» و «شگفت‌انگیزها» را نام برد. و در این بین طی یک روند خارق العاده، شرکت اپل، نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم.

تکنولوژی ابداع شده در نکست، انقلابی در اپل ایجاد کرد و من مطمئنم که اگر از اپل اخراج نمی‌شدم، هیچ‌کدام از این اتفاقات صورت نمی‌گرفت و این اتفاق مثل یک داروی تلخی است که به مریض می‌دهند و مریض واقعا به آن احتیاج دارد. ما باید به دنبال چیزی باشیم که عاشقش هستیم، چراکه عاشق بودن باعث درست انجام شدن کارها خواهد شد.

ارتباط با نویسنده:

دکتر مهدی کنعانی : مدرس دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

الهام جلالی فراهانی : DBA  و مدرس و مشاور مدیریت

ارسال یک پاسخ