Take a fresh look at your lifestyle.

گزارش ویژه هاروارد بیزینس در کنترل استرس با توجه به واکنش های بدنی / خداحافظ استرس

جَک در محل کار خود به عنوان یک کارمند فعال و کوشا شناخته می شد. ارائه بهترین عملکرد به صورت متداوم و اجرای ایده های خلاقانه، تنها بخشی از مزیت های این کارمند بااستعداد است. شاید این ضرب المثل که هیچ چیز پایدار نخواهد ماند، درست باشد. حداقل در مورد جک این امر صادق است. ماجرا به ترفیع رتبه وی بر می گردد. در ۹ ماه اخیر، کسب مقام مدیریت یکی از بخش های شرکت خلق وخوی وی را حسابی تنگ کرده است. ماجرا به همین تغییر رفتاری ختم نمی شود. در واقع دیگر خبری از آن جک کوشا نیست. روابط اجتماعی، توانایی مدیریت پروژه حتی در بدترین شرایط ممکن و تأثیرگذاری وی بر سایر همکاران به شدت کاهش یافته است. به طور خلاصه، اکنون با شبهی از آن کارمند خلاق روبه رو هستیم.

متنی که در بالا نقل شد، سرنوشت حدود نیمی از کارمندان ترفیع رتبه گرفته است. ماجرا معمولا با تعهد و افزایش سختکوشی افراد در مقام جدید شروع می شود. به عنوان مثال از اوقات فراغتی همچون استخر، سینما و عضویت در تیم فوتبال شرکت کاسته و به اضافه کاری افزوده خواهد شد.

در مثال فوق، جک پس از چند هفته با چشمانی قرمز که حاکی از کم خوابی است سرکار حاضر می شد. سیاست درهای باز که به همکاران اجازه اظهارنظر می داد به کلی تغییر کرده است. اوضاع به گونه ای است که کمتر کسی جرأت هم صحبتی با مدیر عجول فعلی و خوش اخلاق گذشته را دارد.

در این ایده هدف اصلی، ارائه راهکارهایی به منظور غلبه بر چنین تغییرهای رفتاری و مدیریتی است. در ادامه این راهکارها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

جست وجوی بصیرت در جای نادرست

به طور معمول مدیران به دقت محیط اطراف خود را مورد کندوکار قرار می دهند. از مجموعه کارمندان و مدیران همکار گرفته تا وضعیت بازار کسب وکار و سایر بازارهای مرتبط، همگی جایگاهی خاص در دغدغه های فکری مدیران دارد. این دغدغه ها حتی زمان های غیرکاری آنها را نیز به خود اختصاص خواهد داد. آنها همیشه به دنبال راهکارهایی به منظور بهبود وضعیت کسب وکار هستند.

نکته مهمی که این دسته از مدیران نسبت به آن بی توجه هستند، سیر تغییر و تحولات درونی شان است. این یک نابینایی خطرناک در حوزه مدیریت به حساب می آید. در واقع ارتباط بسیار نزدیکی میان وضعیت روانی و عاطفی مدیران (و همچنین کارمندان) و تصمیم های حرفه ای آنها در مقام سازمانی شان وجود دارد. مادامی که نسبت به آنچه در درون مان می گذرد آگاه نباشیم، امکان دستیابی به بینش صحیح نسبت به اطراف وجود ندارد. پرسش اصلی اینجاست که برای رهایی از چنین تله مدیریتی چه کارهایی می توان انجام داد؟

بهبود چشم انداز درونی

نخستین گامی که در راستای دوری از چنین تله ای می توان برداشت، بهبود آنچه چشم انداز درونی نامیده می شود، است. در دنیای واقعی چشم اندازها وظیفه بازتاب روندهای اشتباه را بر عهده دارند. به عنوان مثال آتش نشانی مجموعه ای است که در حکم چشم انداز عمل کرده، فرآیندهای مضر برای سلامت شهروندان (در حوزه آتش سوزی) را گزارش می دهد.

فروشندگان وابسته به شرکت نیز چنین نقشی را دارند. با این حال در این مثال به جای سلامت شهروندان وظیفه اصلی حداکثرسازی سود شرکت با استفاده از تشخیص روندهای اشتباه در زمینه بازاریابی و فروش است. همانطور که پیداست در بسیاری از این موارد بخش تشخیص دهنده مشکل در نقش درمانگر نیز ظاهر می شود. چشم انداز یک فرد معمولی نیز به همین ترتیب است. در واقع این چشم انداز نسبت به محرک های خاصی که در طول زمان در ناخودآگاه تثبیت شده اند، واکنش نشان می دهد.

برای یک مدیرعامل این محرک ها به احتمال فراوان وضعیت بازار سهام و رقبا خواهد بود. با این حال برخی از این متغیرهای تأثیرگذار مربوط به تغییرات فیزیکی بدن است. به عنوان مثال اغلب افراد در وضعیت های پر استرس دچار معده درد می شوند یا شوک های ناشی از غافلگیری ضربان قلب را به شدت افزایش داده و سطح هوشیاری را بالا می برد. اگرچه این حالت ها معمولا احساس می شوند، اما با مرور زمان و بی توجهی افراد نسبت به برخی از این واکنش های زیست شناختی ممکن است به حاشیه رانده شود. چاره کار در بازبینی چشم انداز درونی و تغییر شرایط موجود است.

اگر شما مانند اغلب مردم دارای چشم انداز معمولی باشید، باید نسبت به نحوه عملکرد آن اطلاع کاملی داشته باشید. در واقع این چشم انداز درونی براساس ویژگی های اخلاقی و سبک زندگی برای هر فرد متفاوت است. هنگامی که یک ایمیل آزاردهنده دریافت می کنیم، چشم انداز درونی ما نسبت به سیگنال منفی چنین واقعه ای واکنش نشان می دهد. در صورت کارکرد مناسب چشم انداز دفاعی ما پاسخی به ایمیل مذکور نخواهیم داد و آن را حذف می کنیم. به این ترتیب چشم انداز درونی (در اینجا دفاعی) اطلاعات موردنیاز برای تصمیم گیری در شرایط مختلف را در اختیار ما قرار می دهد. نکته جالب اینکه معمولا هیچ گاه متوجه چنین عملکردی نخواهیم شد.

اگر نسبت به سازماندهی محرک های چشم انداز دفاعی اقدام نکرده و اخطارهای آن را به طور مداوم نادیده بگیریم، در انتهای شب به تختخواب می رویم در حالی که نسبت به رفتارهای عجیب مان در طول روز بهت زده خواهیم بود.

از کجا شروع کنیم؟

هرچه بیشتر از چشم انداز درونی مان استفاده کنیم، بیشتر نسبت به وضعیت اطراف مان حساس خواهیم شد و کارایی چنین سیستمی افزایش خواهد یافت. در اینجا به ذکر نقاط شروع مناسب پرداخته خواهد شد. اگر هرکدام از این توصیه ها را برای ۳۰ روز تکرار و تمرین کنید، در انتهای دوره تأثیراتش بر عملکرد آگاهانه چشم انداز درونی تان را مشاهده خواهید کرد.

روزی یک بار فعالیت جاری تان را کنار گذاشته و به وضعیت درونی تان توجه کنید. می توانید به نظور تسریع روند کاهش استرس چنین سوالاتی را مرور کنید؛ دغدغه فکری اصلی من چیست؟ آیا در یک ماه گذشته به اندازه کافی نسبت به شرایط بدنی ام حساس بوده ام؟ کدام بازتاب های چشم انداز درونی در حوزه زیستی ام را جدی گرفته و چه تعدادی را مورد بی توجهی قرار داده ام؟

روزی یک بار احساس های خود را مرور کنید. در واقع تمرکز اصلی تان را در ردیابی دغدغه های اصلی و نگران کننده قرار دهید. اگر این دغدغه ها بیشتر در مورد وضعیت شغلی تان است شاید زمانش رسیده تغییری در اولویت های تان ایجاد کنید. وضعیت روحی نامناسب، مانعی بزرگ در راستای دستیابی به تصمیمات درست در حوزه مدیریت است.

روزی یک بار دست به قلم شده و به دقت خود را معاینه کنید. معمولا هنگامی که فارغ از دغدغه های روزانه هستیم، مشکلات بدنی مان را بهتر متوجه خواهیم شد. بر این اساس در کاغذ کنار دست تان مشکلاتی را که احتمال می دهید نشانه عملکرد نامناسب بخشی از بدن تان است یادداشت کنید. در بسیاری از این موارد چنین مشکلاتی ناشی از استراحت ناکافی است. با این حال در مواردی که با استراحت نیز مشکل رفع نشد، مراجعه به پزشک ضروری به نظر می رسد.

نکته پایانی که باید یادآور شد، تأکید بر پیش فرض زیست-روان شناختی در گزارش حاضر است. بدون شک تعداد بسیار زیادی پژوهش مشابه با استفاده از راهبردهای متفاوت ارائه شده است که می توان از آنها نیز استفاده کرد. این شیوه مقابله با استرس تنها یک راهکار مناسب و سنجیده در میان تعداد زیادی از راهکارهای دیگر است.

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.