Take a fresh look at your lifestyle.

دلنوشته های یک کارآفرین (۲۹) / کار باید معشوق تو باشه

هر کسب و کاری یه زمینه و مقدمه می خواد. از قدیم ندیما این جوری بود. هر کس نمی تونست دست به هر کاری بزنه. آهنگری و برزگری و درودگری و خیاطی و حلاجی و قصابی و پشم ریسی و دامداری و کشاورزی هر کدوم برای خودشون یه زمینه و مقدمه و شرط و شروطی داشتن. آهنگری زور بازو می خواست و خیاطی چشم آهو می خواست. واسه همین در عصر الکترونیک اگه می خوای یه کار و کاسبی نون و آب داری راه بندازی باید یه مقدماتی داشته باشی تا بتونی وارد کار بشی.

در این بخش چند تا از اون چیزایی رو که برای هر شغلی لازمه اشاره می کنم.

 اول از همه عاشقی:

اگه عاشق کارت باشی تو کاسبی ات موفقی. علت اینکه خیلی از کاسبا تو روزگار ما تو کاسبی موفق نیستند واسه اینه که کارشونو دوست ندارن و با کارشون عاشقی نمی کنند. کار باید معشوق تو باشه. باهاش زندگی و حال کنی. برای همین قبل از شروع کار و انتخاب کسب و کار خیلی فکر کن. چشم و هم چشمی رو هم بذار کنار. اینکه پسر خاله ات تونسته مغازه کامپیوتر راه بندازه و الان میلیونره را ول کن. اینکه پسر عموت تونسته تو نمایشگاه ماشین موفق بشه را ولش کن. اینکه پسر همسایه تون تونست تو مدت دو سال بره از ترکیه جنس بیاره و میلیاردر بشه رو هم ول کن. ببین تو چی کار می تونی بکنی و اون کاری که می خوای بکنی رو دوست داری و عاشق کارت هستی؟

یه مشکل تو سیستم نظام آموزشی ما وجود داره و اون اینه که نمیان از بچگی تو مدرسه ها استعداد یابی کنن تا مشخص بشه کی چه کار و کاسبی رو دوست داره. واسه همین وقتی ماها بزرگ می شیم خودمون نمی دونیم دوست داریم چی کاره بشیم، یعنی توانایی ها و استعداد ها و علاقه های ما کشف نمی شه و از همین جا دچار مشکل می شیم. مثلا کسی که مکانیکی دوست داره، خواننده می شه، کسی که کشاورزی دوست داره صنعتگر می شه، کسی که معلمی دوست داره آرایشگر می شه، کسی که تولید رو دوست داره بازرگان می شه و همین جور تا آخر.

برای همین من نظرم اینه اگه می خوای در کارت کاسب موفقی بشی لازمه اش عشق و علاقه به کاره. اگر زندگی کارآفرین های موفق را بخونی می بینی همشون کسانی بودن که عاشقانه کار می کردن و فقط هم به کار فکر می کردن.

این روزها خیلی ها قبل از اینکه کار رو شروع کنن چرتکه میارن حساب می کنن که تو کاسبی چقدر در میارن. این حساب و کتاب خوبه، اما این زمانی خوبه که حداقل یه کارو عاشقانه شروع کنی. اگر کارت عاشقانه باشه پول خودش میاد لازم نیست تو بری دنبالش. تو اگه عاشق زنت باشی زنت هم عاشقت می شه و تو اگه عاشق کارت باشی کار هم به تو وفا می کنه و بهت پول می رسونه. بعضی ها کاری را شروع می کنن، اما با فیس و افاده میرن سرکار.

 دفتر یکی از همکارام یه خانم منشی بود که زورش می اومد دو تا زنگ بزنه و دو صفحه تایپ کنه. وقتی مهمون می اومد تو دفتر اون قدر فیس و افاده داشت که از جاش بلند نمی شد. یه روز بهش گفتم تو کار منشی گری رو دست داری؟ بهم نگاه کرد و گفت: من منشی نیستم، مدیر دفتر آقای کمالی هستم. گفتم ولی بین منشی و مدیر دفتر فرقه. آقای کمالی کلا چهار تا کارمند داره و روزی سه تا زنگ بهش می خوره و یه دونه فکس می فرسته. تو این حجم کاری مدیریت معنی شو از دست می ده. البته بعد ها به خاطر همین رفتارهای بدش مجبور شد کار رو ول کنه و بره یه جا ی دیگه.

حاج جلیلی اهراب بزرگ ترین تولیده کننده اجاق گاز و صاحب کارخانه آلیش گاز برام تعریف می کرد که من ۲۵ سال تمام در کارخانه ام سه شیفت کار کردم. امروز مردم فقط به دارایی و ثروت او نگاه می کنن و تلاش و مقاومت و پشتکار این مرد را نمی بینن که عاشقانه کار می کرد، بلکه همه می خوان مثل اون پولدار بشن. خب تا اینجاش خوبه اما برای اینکه مثل اون بشیم باید مثل اون هم کار کنیم الان در ۷۹ سالگی مثل یه جوون داره کار می کنه. ایشون ثروت زیادی را به دست آورده، اما حاضر نیست تو خونه اش بشینه و فقط پولاشو بخوره. او عاشق کارشه و واسه همین موفقه.

تو اگه کارت رو دوست داشته باشی فکر و ذهنت می ره دنبال همون کار و اون وقت هر روز ایده تازه ای به ذهنت می رسه و کار خلاقه می کنی. فرقی هم نمی کنه مدیر باشی یا منشی. هر کاری رو که شروع کردی با عشق و علاقه ادامه بده.

ادامه دارد…

عضویت در خبرنامه

نظرات بسته شده است.