Take a fresh look at your lifestyle.

چرا استارتاپ ها به متخصص علوم انسانی نیاز دارند؟

این روزها همه ترجیح می دهند کودکان شان کدنویسی و علوم فنی-مهندسی را یاد بگیرند، درحالی که متخصصان علوم انسانی نیز نقش بسیار مهمی در شرکت ها ایفا می کنند.

به گزارش اقتصادآنلاین، به عنوان یکی از موسسان و مدیرعامل یک استارتاپ تکنولوژی در حال رشد، باید بگویم مخالف آموزش کدنویسی به کودکان نیستم. هیچ گاه نمی توانستم شرکتم را بدون داشتن سابقه مهندسی راه اندازی کنم و همواره روی مهندسان شرکت برای ایجاد محصول حساب می کنم. همچنین می دانم سوق دادن دانش آموزان به سوی رشته های علوم تکنولوژیک راهی برای به حداقل رساندن تهدید از بین رفتن مشاغل به واسطه هوش مصنوعی است، اما نکته جالب این است که من هنوز فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی را بیشتر از فارغ التحصیلان رشته های علوم تکنولوژیک استخدام می کنم و فکر نمی کنم این روند به این زودی تغییر کند. دلیل این موضوع را توضیح می دهم.

به چند مهندس نیاز داریم؟

در شرکت من، مثل بسیاری از شرکت های تکنولوژی، تولیدکنندگان نرم افزار تنها ۱۵ تا ۲۵درصد نیروی کار را تشکیل می دهند، درحالی که کسب وکارهای حوزه تکنولوژی در حال شکوفایی هستند و خیلی از مشاغلی که باید افرادی در آنها استخدام شوند، به مجموعه مهارت های گسترده تری در مقایسه با اصول مهندسی نیاز دارند. به هر حال، تجربه من نشان می دهد که مشاغلی که واقعا قابل جایگزین شدن نیستند (نه فقط مشاغل آینده، بلکه حتی مشاغل امروزی)، نقش هایی هستند که علوم فنی و انسانی را با هم ترکیب می کنند.

آن دسته از کارکنانم که سوابق تحصیلی در علوم انسانی دارند، دائما نشان می دهند که دوست دارند مهارت های تازه یاد بگیرند و چیزهای جدید کشف کنند. تیم های بازاریابی باید بدانند چه چیزی مردم را به هیجان می آورد و چرا؟ در داخل شرکت، تیم های منابع انسانی باید بدانند چگونه یک جامعه و فرهنگ درون سازمانی ایجاد کنند تا شرکت بتواند به رشد خود ادامه دهد. جزییات ساخت یک نرم افزار تنها بخش کوچکی از فعالیت یک شرکت تکنولوژی موفق است. این احمقانه است که روند استخدام را تنها به افرادی که سابقه کار در حوزه تکنولوژی دارند، محدود کنم.

تولید در برابر تقاضا

شرکت من در یک شتاب دهنده به نام وای کامبیناتور (Y Combinator) پرورش یافت؛ جایی که شعار «آنچه دیگران می خواهند بساز» را جذب کردم. من و شریکم یک پلتفرم مدیریت با محتوای فیلم برای کسب وکارها ایجاد کردیم که ستون اصلی آن استفاده از نرم افزار بود، اما خیلی سریع فهمیدم که بخش «ساختن» نسبتا راحت ترین بخش است و اینکه بفهمید مردم واقعا چه می خواهند و چه چیزی نیاز دارند، بخش سخت کار است. اگر ندانید انگیزه ها و نیازهای آنها چیست یا چه چیزی آنها را به هیجان می آورد یا آزار می دهد، به هیچ وجه از محصول شما استقبال نخواهند کرد. بخشی از این موضوع ناشی از کندوکاو داده در مورد پایگاه مشتریان است؛ تقریباً مشابه کاری که باستان شناسان در جست وجو میان خاک و سنگ انجام می دهند تا بدانند انسان های گذشته چه رفتاری داشته اند.

نخستین سوالی که مطرح می شود تحت عنوان «در میان داده ها به دنبال چه چیزی هستم؟» به تخصص تجزیه و تحلیل داده نیاز دارد. اما سوال دوم تحت عنوان «این داده ها چه معنایی دارند؟» بیشتر به یک متفکر با دانش علوم انسانی نیاز دارد تا پاسخ آن را بیابد. به طور کلی، نکته کلی حاصل از این جست وجوی داده این است که کمک می کند یک کمپین بازاریابی مؤثر ایجاد کنیم، یعنی پیش بینی کنیم چگونه تعداد زیادی از افراد براساس اطلاعاتی که ما جمع آوری کرده ایم، واکنش نشان می دهند و رفتار می کنند.

این سطح از تحلیل کیفی، به تنهایی از خود داده ها به دست نمی آید و به تفکر نقادانه و درک عمیق از ماهیت انسان نیاز دارد. حتی نقش های فنی (مثل مدیریت تولید یا مهندسی) به مبنایی انسانی نیاز دارند. به عبارت دیگر، توانایی انسان در کسب تجربه برای طراحی یک راه حل زیبا که از نظر دیگران واقعا مفید باشد، منحصربه فرد است.

یادگیری علوم انسانی

دوست دارم مطمئن باشم که در سال های آینده، متقاضیان کار مناسبی به ما مراجعه می کنند. اگر بی رحمانه افراد را به سوی کدنویسی و رشته های علوم تکنولوژیک سوق دهیم، این ریسک وجود دارد که فارغ التحصیلان علوم انسانی کمتر و کمتر شوند و من دوست ندارم چنین اتفاقی بیفتد. از یک جنبه، استقبال دوباره از رشته های علوم انسانی می تواند شروع خوبی باشد. برنامه های آموزشی که علوم انسانی و فنی را به یک اندازه ارج می نهند، مهارت های بیشتری را به دانش آموزان و دانشجویان برای شکل دهی یک دنیای تکنولوژیک و نه صرفاً مونتاژ کردن آن، می آموزند. اما تحصیلات رسمی ارزش بیشتری دارد.

در نهایت باید گفت صحبت کردن در مورد رشته های فنی یا انسانی یا هر رشته دیگری بیش از پیش منسوخ و تکراری به نظر می رسد. باید بگویم من افراد را براساس تجربه ای که دارند استخدام می کنم، نه چیزی که در مدرک آنها ثبت شده و بعید می دانم شرکت های دیگر همچنین کاری نکنند. مسئولان استخدام یک مدرک چاپ شده را در مهارت های متقاضیان کار ناقص می دانند. استخدام نیرو براساس مهارتی که فرد ۵ یا ۱۰ سال پیش در یک مؤسسه آکادمیک فراگرفته، مثل این است که ورزیدگی یک ورزشکار را براساس ماراتنی که ۵ یا ۱۰ سال پیش دویده بسنجیم.

نظرات بسته شده است.